هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

اورژانس

نشستم پیشش و میگه باید دخترمو ببینی محیا.

وقتی همو دیدیم ، همو شناختیم هر دو فهمیدیم اگر دست نگه داشته بودیم و ازدواج نمیکردیم یا جور نمیشد یا زودتر همو دیده بودیم ، الان که در این مکان و زمان بهم خوردیم قطعا نیمه ی گمشده ی همدیگه بودیم.

لبخند میزنم و میگم آره یه روز بیارش اورژانس ببینمش.

گم شده

مال همه با شاتوت چیدن و توت چیدن و دلبری کردن از یار و مخ زدن با یکی دوس شدن ، 

مال ما با بیا تو اتاق سی پی آر یه مطلب خصوصی هست که باید عرض کنم و  سوتفاهم براتون پیش نیاد و من بهتون علاقه ای ندارم و نخواهم داشت بود.

وقتی هم بهش گفتم تو اینجوری گفتی اونجوری گفتی ، گفت : خب بگم! من با همکلاسیای دانشگامم اینجوری بودم ! توی دانشگاهم سر این چیزا سوتفاهم پیش اومد برای همه ! 

البته فرق مال همه و مال من این بود که من دوس داشتم باهاش دوس شم ولی به خاطر کوچیک کردن خودم بهم گفت گمشو ! 

منم گم شدم.

مرد

اون پسره عبدی بود از پریسا خوشش میومد ؟! براش میخوند مراد مراد تو مراد منی ؟

از یکی دیگه خواستگاری کرد . دختره هم جواب رد داد .

عبدی مرد .

دوست

وقتی برگشت بهم گفت فک میکنم براتون سوتفاهم پیش اومده!!

وقتی گفت من رفتارم عادیه و به شما علاقه ای ندارم.

اونجا که گفتم فک کنم شما دچار سوتفاهم شدی، چون منم نگفتم به شما علاقه دارم!

اونجا دقیقا خود خود واقعیم رو شکستم تا بهش نگم من تو رو دوس دارم خیلیم دوس دارم.هرکاری دوس داری بکن.راه خودتو برو ولی من از دوس داشتنت دست نمیکشم.

دختر بودن

من نمیدونم دختر بودن چطوریه ؟! هربار یکی منو میبینه میگه یکم دختر باش بابا.

ویژگی خاصی داره دختر بودن ؟

علی عبدالمالکی

حال من دست خودم نیست...

دیگه اروم نمیگیرم...

گند

امروز چند نفری دور هم جمع شدن و برام تولد گرفتن . 

منتها این چند نفر افراد خانوادم بودن و با عشق برام تولد گرفتن.

نمیدونم چرا انقدر غمگین بودم و اصلا خوشحال نبودم. برعکس چند روز پیشش که برای تولدم ذوق داشتم.

من همینجوریم.برای هرچیزی که ذوق دارم از قبل ، گند میخوره توش.

تولدم

از بی ذوقی دوستام دلم به درد اومد .

برای تولد هر کدومشون یه جوری سوپرایزشون کردم .نه انقدر بزرگ ولی سوپرایزشون کردم و سوپرایز شدن .

بعد امروز کادوشونو گرفتن دستشون و گفتن تولدت مبارک.

خیلی بیمزه و لوس :/

انگار اون چند هزاری که خرج شده بود توی گلوشون ماسیده بود و نمیخواستن بدهکار کسی باشن ! 

زبونم نچرخید بگم نیاز به جبران نبود و اگر کاری کردم از روی علاقه و دوس داشتن بوده .

احمق

من مثه خر میرم شیفتامو برای اینکه با این عنتر خان باشم جا به جا میکنم اونوقت میبینم شیفتشو جا به جا کرده و نیستش .

بی زبون

بنده خدا دیگه نمیدونه به چه زبونی بگه منو نمیخواد