"دیگه دلم به هیچکس خوش نیست"
میخواستم از فرط ناراحتی گریه کنم و داد بزنم چرااااااااا ؟!
چرا لعنتی ؟
خودمو کنترل کردم و اون بغض رو تبدیل به میگرن کردم !
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم ، بالاخره دانلودش کردم و دیدمش و نمیدونید چقدر پشیمون شدم از لحظات ناراحت کنندش .
از ناامیدی هاش... .
حتی گریه کردم :(
شاد شدم :)
درسته استعلاجی دادن قانون و قواعدی داره ولی چس بازی هم حدی داره برادر من !
چس کردن در هیچ زمینه ای خوب نیست
امروز از مهم ترین تکه های پازل زندگیم ضربه ی سختی خوردم :
والدینی که اعلام کرد تو جدا از مایی و لطفا جدا ادامه بده .
لویی .
خودم تنها برگشتم به لونه ی تنهاییم و برای خودم فیلم دیدم و سعی کردم احساساتمو تخلیه کنم .
فیلم تالی رو دیدم ولی کمکی نکرد و از اونجایی که من خیلی از شخصیت های فیلم تاثیر میگیرم بیشتر این احساس رو گرفتم که مثل مامان قصه خسته و تنها و افسردم و تنهایی از پسش برنمیام .
شکستی طور برگشتم به تختم و سعی کردم یکم بنویسم و تخلیه شم .
من هر فیلمی ببینم از شخصیت مورد علاقم تاثیر میگیرم و مثه همون رفتار میکنم .
بعد شما فکر کن من فیلم اسپارو رو دیده بودم رفته بودم بیمارستان :))))
خیلی سخت بود هر کی میاد داخل اتاق رو نکنم :))))
کاش گوشیم بمونه برام و خراب نشه :( اصن نمیتونم اینجوری :(
میخوام برم نوکیا بخرم مدل اِیت پلاسش . سون پلاسشم خوبه .
اما خب چون طراح تم سامسونگم ، یکم روی سامسونگ نگاهم خیرست :)) ولی خوشم نمیاد دیگه از سامسونگ .
از نوکیا خوشم میاد .