صبح بیدار شدم دیدم رفته و اس داده . حاضر شدم و صبحانه و رفتم .
دیگه تازه رسیدم خونه و یاد هشت افتادم که چرا خبری ازش نیست و یادم افتاد پیام صبحشو جواب ندادم .
اینم از شلوغی .
دو تا از بچه ها دعوا کردن قهرن !!! حالا قراره یکی از بچه ها یه مهمونی ای بگیره که بکس با نامزد یا شوهر یا پارتنر یا ... برن .
امروز اشاره کرد فلانی حالا که قراره مهمونی بگیری فلانی رو نگو بیاد !
اصلا کار قشنگی نیست این کارا :/
وای وای لعنت به خواب که مثل خروس بی محل می مونه . وقتایی که باید بیاد نمیاد و اون وقتایی که توی اوجی میاد یهو .
حالا ایشالا شماها همیشه تو اوج بیاید :))
به یه جایی رسیدیم یه چیز کوچیک که پیش میاد هشت میاد کلی در موردش میحرفه و قضیه خیلی کش پیدا میکنه و حوصله سر بر میشه :/ (کش دادن به معنای دعوا کردن نیست به معنای صحبت زیاد و طولانی راجع به اون مشکلی که پیش اومده)
حالا رسیدم به حرف هشت !! لازمه انقدر کشش بدیم و در موردش بحرفیم ؟! :)) بیخیال باو یه چی گفتی یه چی شنفتی دیگه به قول این فیلم لاتی خفنا .
*البته یه چیزی اضافه کنم که هر کسی که مقصره و عامل به وجود اورنده ی اون مشکله همچین حسی بهش دست میده و میگه حالا حتما لازمه انقدر کشش بدیم ؟! :)) در هر صورت هیچ کس دوست نداره راجع به تقصیراتش صحبت کنه :))
_ خوبی هفت ؟
+ نخیر خوب نیستم
_ چرا عجیجم ؟
+ روز بدی داشتم
_ میام خوبش میکنم
+ آخ ژوووون ^_^
*خیلی وقتی نیست که آف شدم و خیلی خستم و شب هم قراره با هشت بریم بیرون .
انقدر کارم زیاد بود که الان فقط سردرد و خستگی برام مونده .
خواهر هشت زنگ زد کار داشتم گفت چه خبر و نیستی و پیاماتو چک نمیکنی ؟ ناخوداگاه گفتم مثه شما وقتم ازاد نیست :))
پوکید بنده خدا .
هعی من میگم موقعی که سرم درد میکنه و لتارژیکم سمتم نیاید گوش نمیدید :))
چرا این جنیفر لارنس دوس داره به همه چی جو بده ؟! شما یه نقش بهش بده انقدر با اب و تاب زیادی بازیش میکنه دوس داری بری توی فیلم بهش بگی چه خبرته ؟ آروم باش ، آروم باش چیزی نشده که (با لحن داوود زززز)
همچین شلوغش کرده انگار چی شده :/
والا من با دیدن این فیلم بیشتر احساس کردم دارم Rusty lake بازی میکنم .
که البته بلا نسبت Rusty lake ! چی بود اخه ! چه حرفی برای گقتن داشت ؟ اصن چی شد ؟! فک کنم منظورش این بود به مرد دیوث اعتماد نکنید . خیلی تخیلی بود .
مرتیکه دیوث تخم نداشت دو نفرو از خونه بندازه بیرون .
اصلا خوشم نیومد . فقط حالت تهوع گرفتم .
*فیلم بدی نبود ، سلیقه ی من نبود .
چقدر این قرار های دوستانه خوبه :) کلی لبخند میاره روی لب آدم :) کلی آدم خوشحال میشه :)
اونم با چند تا از دوست های باحالت :)
خیلی هاشون برای عروسی هیچکسو از دوستان دعوت نکردن :/
ولی من حتما دعوت میکنم ^_^ البته دو سه تا دوست نزدیک دارم همونا رو دعوت میکنم ^_^
مثلا نادیا و فائزه و دو تا از دوست های دیگم ^_^
چقدر خوشحالم و ذوق میکنم به عروسیم فکر میکنم :) دوست دارم همه چی به بهترین نحو ممکن پیش بره ان شاء الله :)
هشت بیشتر میترسه :))))) میگه میترسم عوض شی :))
هرچقدر میگم نه من همینم که هستم ، میگه نه دوستام میگن بعد از ازدواج اخلاقشون فرق میکنه .
خیلی دوست داریم یه ماشین خوشگلتر بخریم ولی خب نمیدونم هشت میتونه یا نه ، ولی خب اگر جور بشه برای عروسی خیلی خوشگلتر میشه .
وای خدایا تو رو خدا همه چی اونطور که میخوام و حتی بهتر و عالی تر پیش بره :)
خوابم نمیبره :( هشت خیلی وقته خوابیده .
از شنبه سرم خیلی شلوغ میشه . فقط میتونم برسم خونه و بخوابم .
تا جمعه پیش هشت هستم بعدش باید برگردم بیمارستان .
چند وقتیه احساس میکنم کلیه هام درد میگیرن و این منو میترسونه .
با مهره های کمر و گردنم مشکل دارم ! یعنی خیلی ظلم کردم در حقشون .
وقتی فیلم میبینیم و یه صحنه های جدید و باحالی داره به هشت میگم چرا اینا از این کارا میکنن تو نمیکنی ؟ میگه اینا فیلمه عزیزم من کمرم نصف میشه همچین حرکتی بزنم . دیگه یه صحنه ای داشت که دختره بد گردنشو گذاشته بود و داشت کتاب میخوند پسره اومد و بهش گفت نه نه نه عزیزم اینجوری اذیت میشی و بغلش کرد و پوزیشن درست بهش داد .
نگاه کردم به هشت ، هشت گفت عزیزم اینا فیلمه من بهت قول میدم این پسره واسه این دختره تف هم نمیندازه :))
ِدراز کشیدم و هشت رو میبینم . چه آروم خوابیده به معنای واقعی ز غوغای جهان فارغ .
چقدر خستس .
گرسنم شد :/
هشت به آرزوش رسید و براش پیتزا درست کردم .
منتظریم حاضر شه .
کنارش لم دادم و با گوشی کار میکنیم من مینویسم اون کلش بازی میکنه :))
دو روزه تمام وقت سر کاره ، چهرش خسته میشه ولی اصلا تیپش بهم نمیریزه :)) شام میخوره بیهوش میشه .
میگفت هفت انقدر امروز پامو از روی گاز گذاشتم روی ترمز و کلاج پاهام درد میکنه .
وقت هایی که خسته س هیچی جز آرامش نمیخواد خیلی وقت ها که خیلی مهربون و شادم و میخندم بهم میگه هفت اینجور وقت ها خیلی خیلی زیاد دوستت دارم بیشتر از همیشه .
دیگه منم سعی میکنم وقت هایی که خسته س فقط مهربون باشم و بخندم .
وقتایی که ازش ناراحت و عصبانیم و فاز پاچه پارگی دارم و اونم خسته س بهم میگه هفت مهربون باش خستم . منم میگم فقط چون خسته هستیا بعدشم باهاش مهربون میشم .
اینا رو مینویسم نه برای اینکه بگم وای چقدر زن خوبیم یا مثلا وای چقدر زندگیمون خوبه و ما پرفکتیم و ما خوبیم یا بخوام پز بدم !
نه اینطور نیست این چیزا رو دقیق مینویسم تا اگر جایی از رفتارم اشتباهه بهم گوشزد کنید . مثل همیشه که با مهربونیاتون بهم میگید