هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

جینگ جینگ

دستم که بریده عمیق بریده با چسب بخیه هم خوب نشد :(

بخیه میخواد :( 

بعد انگشتمو خم نمیکنم همینجوری به حالت اشاره گرفتمش :))

این مکالمه در حالت ایستاده و مستاسل ، و انگشتمو سیخ نگه داشتم انگار دارم به چیزی اشاره میکنم :)) 

+ خرس بیا بغلم

_ نه کثیفم دو روزه حمام نرفتم به خاطر انگشتم :( 

+ حالا چرا اونجوری گرفتی دستتو :))

_ :(

+ ببینم ، اخ اخ برو اونور دلم ریش شد 

_ :|||||||

دختر بد :( که من باشم

مدل جدیده ! ارائه کیس !! یه سمینار بود این چند روزه که باید هر روز یه کیسی ارائه میدادی و جدیدترین متود جراحیشو میگفتی .

خلاصه تند تند برو کتابخونه و پاور درست کن و بیا ارائه بده .

امروز موقع ارائه ، اسم چند تا دارویی که در ایران نبود و استفاده نمیشد رو گفتم و توضیح دادم .

این مرتیکه یُبس گفت بنویس . عاقا منم بی هوا گفتم هرجا لازم باشه مینویسم . یعنی تا گفتم ، فهمیدم چی گفتم !!

بعد گفت نه بنویس بهتره .

وای وای وای وای بخیر گذشت . چقدر بد حرف زدم .

درسته یُبسه ولی خیلی مظلومه . اینجور وقت ها هیچی نمیگه :(

انقدر دلم براش سوخت . دیگه اذیتش نمیکنم بهشم نمیگم یوبس .

هورا

بهترین لحظه ی عمرم اونجاست که باید باروبندیلمو ببندم و برگردم خونه و تا خود خود سه شنبه کنار هشت باشم :)) که نیستم :/ 

امروز خونه ی خودمونم ^_^ فردا هم هشت :/

وای دوباره خونه ی هشت اینا :( قراره دوباره برگردن لاهیجان به خاطر تنفس پدر جان :/ نمیدونم چرا نمیرن .

خلاصه که یار پیشمه ^_^


هشت بی شووووور

عامو خیلی بی شورید :)) (مخاطبای خاص)  چرا من هر وقت میگم دلم برای هشت تنگ شده ربطش میدید به شب جمعه :)) 

بی شوووووورا شما هام راه افتادیدا :)) کصافتا :))

حالا جدی اینکه من هرچه به شب جمعه نزدیک تر میشیم دلتنگیم برای هشت بیشتر میشه هیچ ربطی به اون چیزایی که شما فکر میکنید نداره منحرفای بی شوووووور :))

چون هی روزا میگذرن و هشتو نمیبینم دلم بیشتر میتنگوله .




* زنگ زدم به هشت میگم وای اینجا هم زنبور داره .

میگه بدو بشین روشون نسلشون منقرض شه :))) 

یاد گرفته هر وقت میگم وای زنبور میگه بدووو بشین روش :))

(یه بار اومدم بشینم روی صندلی ، یه دفعه جیغم رفت هوا و یک زنبور ویز ویز کنان و ناله کنان با بال های اویزون و یه حالت له شدگی خاصی افتاد روی زمین :)) من متوجه شدم نشستم روی زنبوره :)) حالا هشت با اشاره به این موضوع هر وقت زنبور میبینه میگه بدو بشین روش :)) )

اگه یادتون باشه یه بار داشتم راه میرفتم و پام رفت روی زنبور :))))) چرا این زنبورا انقدر این وسطن ؟! 

لولو

داشتم پاور درست میکردم برای ارائه ی فردا .

خراب شد همش .

پرید .

منم افسرده خو اومدم اینجا :( 

لولو اومد پاورو برد :(


*خبر خوب اینکه تتلو رفت :))

هفت جراحت و خونریزی داره :)) وداع با هفت :))

هشت زنگ زده ، من نبودم گوشیم پاویون بود .

دستم رو بریدم اومدم پاویون چسب زخم بردارم . دهن سرویس مگه بند میومد ؟! چند تا چسب زخم مصرف کرد .

نرفتم سراغ گوشیم .

دیگه خلاصه چند بار دیگم زنگ میزنه ، دوستم پاویون خواب بوده میبینه گوشیم داره خودکشی میکنه بلند میشه جواب میده  به هشت میگه هفت دچار جراحت شده خونریزی داره  بیا باهاش وداع کن :))

این دوستم خیلی مسخره و دیوونس (همونکه عاشق هومن شده) :)) خلاصه هشت کارشو کنسل میکنه میاد بیمارستان نگهبانی بهش اجازه ورود نمیده میگه من از کجا بدونم تو شوهر هفتی واقعا .

عاقا خلاصه هشت میمیره و زنده میشه صد بار دیگم زنگ میزنه کسی جواب نمیده .

من کارم تموم شد شیفتم آف شد .

اومدم دیدم چه خبره !! کلی میس کال داشتم . 

بساطی بود :)) اگه بدونید چطوری این قائله رو ختم بخیر کردم .

دوستمم اومده بود عذرخواهی میکرد :)) پررو پررو وایساده میگه اخه بادمجون بم که آفت نداره :)) به هشت میگه اقای هشت من با شوخی گفتم چطور متوجه نشدی :))

بیچاره خانواده هم اومده بودن :)) 



پ.ن:


بهشون گفتم دوستم پاویون خواب و بیدار بوده ، بچه ها در مورد اینکه خون دستم بند نمیاد صحبت کردن ، اینم یه چیزهای نامفهومی‌ فهمیده و فکر کرده خونریزی وسیعیه :))

خلاصه ختم بخیر شد . (فکر کنم خیلی فحش خورد فقط :)) )


*دلم میخواست جلوی نگهبانی بگیرم هشت رو بغل کنم محکم محکم محکم . کاش‌ اونم همین حس رو داشته باشه :( 

*خیلی سعی کردم جو رو اروم کنم به دوستم چیزی نگن . بیچاره خودش مثل ادم اومده بود عذر خواهی کنه از همه . خودشو برای فحش خوردن اماده کرده بود :)) گناه داشت .

*ممنونم از همتون مرسی مرسی مرسی از همه :* ببخشید نمیام بهتون سر بزنم . این دهن سرویس کصافت وقت نمیذاره برامون.




پناه

هشت زنگ زده میگه انقدر دلم برات تنگ شده .

خدا میدونه چقدر خودمو کنترل کردم گریم نگیره :( امروز من خیلی احتیاج داشتم به بغل شدن ، دوست داشته شدن :(

دوس داشتم پناه ببرم بغلش :( 

اسم

اسم هشت یه جوریه که میتونن به مسخره صداش کنن .

یکی از دوستام بهم گفت هشت (اسمشو به مسخره صدا زد) چطوره :))

گفتم بی شوووووور درست صداش کن :))

گفت کل عالم و ادم اینجوری صداش میکنن حالا تو یه نفر میخوای جلوی چیو بگیری :))

خلاصه هشت پایه ثابت بحثای ماست :))



جوجو بیا

نامزدی همچنان برقراره !! پس چی ! توقع داشتیم کنسل شه ؟! ریِلی ؟!

پسره زنگ زده به دوستم گفته مثلا خواستی زیرآب منو بزنی ؟! یه نامزدی ای بگیرم مثل توپ صدا کنه دوستمم گفته فازت چیه من با دکتر فلانی ( وجود خارجی نداره ) نامزد کردم !! چکار به تو دارم ! تا رفتی بخت منم باز شد :))

خلاصه یه جوری حرف زده که تو به چیزمم نیستی داداش :))

پسره یکم بتجسسه از آرش و هومن و اینا میفهمه دوستم الکی گفته .

اینجوریا دیگه .


ب.ر.ن:


بعضیا همچنان به قوت خودشون باقین و میان مینویسن چرا انقدر لحنت بده یا کلمات بدی به کار میبری .

من اینجا به وبلاگم به چشم یک دوست فوق صمیمی نگاه میکنم این چیزا رو برای وبلاگم با لحن مورد پسندم تعریف میکنم . یعنی درواقع دارم با وبم میحرفم حالا دوستانی هم هستن که میخونن .

تا حالا نشده برای کسی کامنتی بذارم که بهش توهین کرده باشم ! خیر . پس فکر نکنید نشستم و دارم برای مخاطب مینویسم خیر ! مخاطب من هفت مین دات بلاگ اسکای دات کام هستش .

هشت

حالم از اون حال هاست که باید حتما هشت رو ببینم :( از اونا که ففط آغوش یار میتونه بشوره ببره این حال بد رو .