-
قلب شکسته
1396/11/03 23:53
خیلی ناراحتم :( از شدت ناراحتی گریم نمیگیره . حالم خیلی بده . نمیتونم باور کنم این حرفا رو . من سیب گاز زده ی یکی دیگه رو از روی زمین برنمیدارم . هشت تو سیب گاز زده ی کدوم خری هستی ؟ حتما خر های زیادی. اونوقت میاد به من میگه من هیچ گوهی توی گذشتم نخوردم که بخواد گریبان گیر ایندم باشه . شایدم گوه خوری زیاد کردی منتها...
-
[ بدون عنوان ]
1396/11/03 17:21
وقتی یه نفر باهام بد حرف میزنه ، منم میتونم همون الفاظو به کار ببرم منتهی شرمم میاد خجالت میکشم . مثلا میتونستم به هشت بگم خودت چی داری ؟! من از لحاظ خانواده و چیزای دیگه از تو خیلی بالاترم، تو چی داری ؟! به شغلت مینازی ؟! عزیزم منم موقعیت اجتماعی خیلی خوبی دارم شغلم بهترین شغل دنیاست عاشقشم . اما خب اونجایی که باید...
-
و تمام
1396/11/03 13:01
_واقعا فکر کردی چی داری ؟! نه تو چی داری که من بخوام ناز تو رو بکشم ؟! +اوکی برو ناز همونو بکش ، شرت کم . سایه ی نحستو از روی زندگی ما بردار . (بکش بیرون باو) کسی منو نمیخواد ؟! نخواد عاقا نخواد ! فک کردی مثلا من با منت میرم سر خونه زندگی ؟! عمرا . جمع کن بساطتو هرری . *ناموسن وقتی بهت گفتم هشتم نمیخوام بردار ببر مال...
-
عن نباشیم
1396/11/03 00:50
اعصابم خیلی داغونه نمیفهمم این همه سردرگمی رو . یعنی من فقط برم سر خونه و زندگیم با خیلی ها قطع ارتباط میکنم قطع ارتباط هاااااااا . حالا اسمشو میخواید بذارید بچه بازی یا هرچی . من کسیو نتونم تحمل کنم کلا کات میکنم که هم پوستم خوب بمونه هم اعصابم راحت . کلا دور فک و فامیلای ننمو خط میکشم ! ادم انقدر فضول ؟! سرت تو کون...
-
رای ندیم بابا
1396/11/02 22:50
حوصله ندارم افتادم توی یه قفس تار عنکبوتی ، با هر تکونی که میخورم تنگ تر و چسبنده تر میشه :( انقدر چای خوردم تپش قلب گرفتم ! *دهن رشیدپور سرویس :)) چقدر باحاله :))
-
روزای بد بدر
1396/11/02 11:42
دچار خود سانسوری نشدم فقط نمیخوام با نوشتنشون توی ذهنم ثبت شن . انقدر روزای بدی رو دارم میگذرونم که هر لحظه برای فراموشیش دارم تلاش میکنم . دیشب یه مهمونی دعوت داشتیم هر دقیقش شکنجه بود برام انقدرم طولانی بود . هشت هم دو روزه نیستش امروز میاد . راحت تر بگم دارم جون میدم . فقط از خدا میخوام روزای خوبمو برسونه و اون...
-
شنبه کنسل شه
1396/11/01 11:53
شنبه یکی از بچه ها جشن گرفته اصلا حوصله ی خودشو بقیشونو ندارم خدا کنه کنسل شه . یه سری خاله زنک دور هم جمع شدن پشت سر بقیه حرف میزنن !! وای خدا اینو کنسل کنی من تا اخرش نوکرتم هستم .
-
پایان
1396/11/01 11:31
یک بهمن ؛ تمام .
-
سیروان خسروی
1396/11/01 11:31
خوشحالم...همین که تو شادی...همین که خوشحالی...این بهترین حسه :)
-
خدایا کمک
1396/10/30 19:34
من از این طرف دچار تهوع استفراغهای وحشتناک شدم اونم از اون طرف دچار گاستروانتریت شده . ***خدایا خودت همه چی رو درست کن ، فقط خودت میتونی درستش کن . میدونی چی میگم...میدونی چی میخوام.
-
بی میلی
1396/10/29 21:16
این درگیری های اخیر عجیب روی سانسوری جات و روابطمون تاثیر گذاشته . شده یه چیز اجمالی برامون ، دلمون میخواد با هم بخوابیم اما اخرش میشه یه چند تا حرکت و خستگی ! بدون هیچ لذتی . اخرشم خستگیمون چند برابر میشه به اضافه ی احساس نارضایتی . هر دو با فکر درگیر و ترس نمیتونیم از لحظلتی که عاشقش بودیم لذت ببریم . کی میشه این...
-
بله دقیقا ! تیکه انداختم .
1396/10/29 19:15
با عصبانیت پرسید داری تیکه میندازی ؟ با یه لحن موزیانه ی خیلی خوشگل گفتم نه چرا باید تیکه بندازم؟! سکوت کرد ، فکر کرد تا جوابی بده اما چیزی نگفت سی ثانیه ای نه من چیزی گفتم نه اون . و بعد قطع کرد و رفت ... .
-
همین که تو خوشحالی
1396/10/29 10:43
بر همگان واصح و مبرهن به هشت علاقه دارم . مسلما خودشم میدونست ولی به زبون نمیاوردم . دیروز یه جمله گفتم من چقدر خوشحالم تو رو دارم ، یه همچین چیزی گفتم انگار دنیا رو بهش داده بودن ! خیلی خیلی خوشحال شد جوری که اثرات خوشحالیش مشخصه :))
-
بمیر
1396/10/29 01:12
انقدر اذیتمون کردن انقدر خستمون کردن که دیگه لمس شدیم . صبح تا شب بین رنج و گریه و دعواها و بد صحبت کردن همراه ها کار میکنم ، شب برمیگردم با یه جنجال تازه رو به رو میشم . با یه نقشه ی جدید ، با یه موش دوانی تازه ! هشت رو میبینم خسته س ، پژمردس ، پیر شده ! موهای شقیقش سفید شده . هیچی نمیگه اعصاب بحث کردن نداره میریزه...
-
چرا امروز انقدر نحسه ؟
1396/10/28 11:12
شاید همینجا پایان تراژدی عاشقانه م باشه :(
-
فرار
1396/10/28 01:07
کاش بریم از اینجا هشت ، فرار کنیم و دو تایی بریم یه جای دور یه جای خیلی دور ... . دست هیچکس بهمون نرسه فقط من باشم و تو ، هیچکس نتونه ما رو از هم جدا کنه . هیچکس نخواد تو رو از من بگیره . چرا دیدن دو ادم عاشق برای هیچکس خوشایند نیست ؟! چرا همه میخوان از هم جداشون کنن ؟ من تا کی باید ترس از دست دادن عزیزانم رو داشته...
-
ناراحتی
1396/10/28 00:57
+ دوسم داری ؟ - نه + چرا ؟ من عاشقتم - ناراحت میشم کسی مجبورم کنه کاری رو خلاف میلم به اجبار انجام بدم . + دوستت دارم (با مظلومیت) - منم خیلی دوستت دارم (با غلظت تمام)
-
اتش سوزی
1396/10/27 18:40
یه بار یکی از همکاراش بهش زور میگفت منم گفتم چه حقی داره اینجوری میکنه و مگه کیه و هر دوتون این رشته رو خوندید و هیچ برتری ای نسبت به تو نداره و ... . عاقا دعواشون شد و زد بیرون . من از شدت ناراحتی و عذاب وجدان مدام بهش زنگ میزدم جواب نمیداد . فقط بار اول برداشت گفت خیالت راحت شد ؟! به خاطر حرفای تو این کارارو کردم ....
-
نام این بیماری چیست ؟
1396/10/27 18:28
از یه طرف میگه چرا نمیری بیرون با دوستات ؟! از یه طرف وقتی میرم یکسره اس و زنگ که کی میای !! کیس روانه بابا
-
قرمزیجات
1396/10/27 17:27
هشت میخواسته منو سوپرایز کنه رفته برام رژ لب بخره . به فروشنده توضیح داده گفته من هیچ تخصصی ندارم تو خودت یه رنگ قشنگ بده . فروشنده گفته چه رنگی ؟ هشت هم گفته صورتی . شصت و پنج تا صورتی براش چیده روی میز :)) دید نه خیلی سخت شد ، گفته بیخیال باو اون قرمز رو بده :)) یه قرمز خیلی قرمز ! قرررمزااااااا ! رنگ خون شریانیه !
-
باشگاه
1396/10/27 09:39
خدا رو شکر این سه روز خلوتم . دوستم باشگاه ثبت نام کرده که از خرس گریزلی بودن دربیاد . اومد گفت هفت باشگاه خوب میشناسی گفتم اره فلان جا ، رفت و ثبت نام کرد . اومده میگه هففففتتتتت چقدر گرونه ! گفتم مگه چی ثبت نام کردی ؟ گفت یادم نیس فقط سه چهارتا با همه :/ گفتم تو یه بدنسازی میری دو ساعت کار میکنی بعدش جنازه ای چطوری...
-
چند مین
1396/10/25 19:02
حتی به اندازه ی چند دقیقه چای و بیسکوییت خوردن هم کنارش لذت بخشه واقعا دوستای خوب حس خوشبختی به آدم میدن .
-
اعتراف
1396/10/25 11:53
برام خیلی سخته اعتراف کنم و بگم یادم رفت... . ولی میگم ! بله یادم رفت و به خاطرش شرمسارم تا ناراحت . هشت خیلی ناراحت شد . ب.ر.ن: نل عزیز ، متاسفم که کمکی از دستم برنمیاد راستش اصلا وقت نمیکنم کانال یا گروهی رو دنبال کنم که بخوام بهت معرفیش کنم.
-
بدون مرجان
1396/10/24 10:48
صبح تا رسیدم بیمارستان یه لیوان آب سرد خوردم و دلم بشدت درد گرفت . تا شب همراهم بود و نذاشت تمرکز کافی داشته باشم . امروز استثنائا فقط شیفت عصر هستم و یکم خستگیم در رفت . از ساعت نه و ربع دیشب تا ساعت نه و نیم صبح خواب بودم البته خوابم منقطع بود . مهره های گردن و کمرم دو روز بود حسابی درد میکردن و امروز تازه بهتر شدن...
-
حریم شخصی بیمار در بیمارستان
1396/10/22 17:34
یه سری از بچه ها یه جوری اوج گرفتن در برابر مهران مدیری که انگار نه انگار خودشون بوقن !
-
آف
1396/10/22 13:49
خدا رو شکر امروز آفم . البته چند تا چارت برای فردا باید اماده کنم و پرینت بگیرم و پرس ... . هومن به برو بکس گفته که اردیبهشت عروسیشه ، خبرش از جراحی تا سوختگی پیچیده :)) دوستم پوستشو پیش یکی از بامرامای پوست لیزر کرده ، از اون دکترای بامراماااا از اون خوبای لیزر :)) انقدر صمیمی و لاتی باهات حرف میزنه انگار نه انگار...
-
Ch.p
1396/10/21 22:15
داشتم فکر میکردم من چرا باید انقدر الکی به بقیه محبت کنم ؟! الکی محبت کردن فقط و فقط باعث میشه احساس برتری و توهم بزرگ منشی بهشون دست بده ! برای چی باید من عامل همچین حس کاذبی باشم ؟! همین حس کاذب شاید باعث اعتماد به نفس کاذبشون بشه و اطرافیانشونو اذیت کنه . من هدفم چیز دیگه ای بود . هدفم دوستی بود ولی اشتباه میکردم ....
-
آف شم
1396/10/20 21:12
خیلی بی حوصلم و یه فیلم باحالم نیس ببینم و سرم درد میکنه و دوس دارم فردا آف بشه ینی میشه ؟! وای خدا به یه استراحت احتیاج دارم :(
-
دمش گرم
1396/10/19 20:07
از اون روزهای مانیکم بود امروز . کل روز سعی کردم بهترین غذای ممکن رو درست کنم البته بگم بار اولی بود که غذای جدید درست میکردم و واقعا فوق العاده شده بود . ساعت دو اومد و با یه استقبال خوب مواجه شد و غذا رو خوردیم و کلی حرف زدم و خندیدیم . یکم بازی کردیم و بعدش برام تعریف کرد چه روز بدی داشته و چقدر بدش میاد فلانی فلان...
-
کم خواب
1396/10/19 11:42
دیشب کلی خوابیدم چشمام درد گرفته ! بدنم عادت به این همه خواب نداره :)) فکر کن !!