-
[ بدون عنوان ]
1402/04/13 10:48
چرا علی عا انقدر ماهن؟ و چرا انقدر تعدادشون در زندگی من زیاده؟ :)))) بلاشک هر پسر فاز خووبی که میبینم و اسمشو میپرسم میگه سلام علی هستم ^_^ :)))) یه ابرفضی یه حسینی حسنی چیزیتون بیاد :))) پ.ن: ممدا نیان ممدا کسکشن
-
[ بدون عنوان ]
1402/04/07 18:07
اون خیار چولوسیده رو که الکی نگفته بودم خیلی چولوسیده و پیر شدم کاش دارو ها ادمو جوون میکردن نه پیر
-
[ بدون عنوان ]
1402/04/01 21:43
سلام بچه ها مرسی که منو. یادتون نرفته فود درگیر بیماری و درمان هستم و حاا جسمی بد و حال روحی بدتر دارم
-
[ بدون عنوان ]
1402/02/15 17:11
عکسای قدیمیم رو میبینم چقدر شاداب و سرزنده بودم مثل میوه ی تازه :))) الان شبیه خیار چلوسیده م
-
[ بدون عنوان ]
1402/02/15 17:11
اردیبهشت بوی بهشت میداد، بوی زنا و فساد چون هوا چند نفره بود :)) الان انقدر گرمه که بوی نوشمک میده، یخمکایی که بعد از امتحانای ترم اخر مدرسه میخوردیم چی شد زندگیمون به اینجا کشیده شد؟
-
[ بدون عنوان ]
1402/02/13 00:38
بی حال ترین و بی رمق ترینم بچه ها واقعا :( ما داشتیم زندگیمونو میکردیم پسره تالاپی افتاد وسط زندگی ما خیلی رفتارش یهویی و عجیب غریب بود انگار خود من بود بخشی از من بود خیلی با هم حرف زدیم گفت انگار تو رو زندگی کردم و کامل میشناسمت خیلی حس اشنایی داری برام یه ذره شخصیت نمایشی داشت برام بهم گفت اخر خرداد تا تیر از ایران...
-
[ بدون عنوان ]
1402/02/07 20:45
یه لباس معمولی برای عقد دوستم پوشیدم، بهترشو هم داشتم ولی خب فقط محضر و بعدم خونه ی دوستم قرار بود باشه و فکر نمیکردم شلوغ باشه یا خبری باشه. رفتیم و وارد خونه شدم دیدم فااااااک کون پدرا یکی از یکی داف تر. از اون روزا هم بود که میخواستک وارد مجلس بشم همه رو بکنم :)) دیگه خلاصه نشستم کنار دوستم و اصلا نگم براتون چقدر...
-
[ بدون عنوان ]
1402/02/06 00:14
برای یه انلاین شاپی پول ریختم و فاکتورشو توی تلگرام براش فرستادم اومدم اددش کردم به کانتکت هام دیدم اوه نوشت دلیت اکانت کرده!!! پشمام ریخت یهو بعد دیدم عه درست شد تلگرام سگ باگ خورده
-
[ بدون عنوان ]
1402/02/05 22:18
شنیدید میگن جوابم کردن؟ جوابم کردن!
-
[ بدون عنوان ]
1402/02/03 23:07
دیگه نمیتونم خیلی سخته بخدا خیلی سخته ادم جایی باشه که ادمو نخوان صد بار نزدیک بود بزنم بیرون از اونجا وسط مهمونی وقتی بهم گفت ببین مادرجون اینا زیادم طرفدار تو و ننه بابات نیست چرا انقدر سنگشو به سینه میزنی؟ یهو انگار همه چی اوار شد سرم. فهمیدم اوووو اونقدرام نه.اونقدرا چیه بابا یه ذرم نه
-
[ بدون عنوان ]
1402/01/30 00:41
وسط مهمونی شده یهو انرژی اجتماعی بودنت تموم شه؟ دیگه تاب و تحمل شلوغی رو نداشته باشید و زودتر بخواید برگردید خونه؟ دیروز منو یه خانم هفتاد ساله امرژیمون تموم شد و گفت دیگه حوصله شلوغی رو ندارم
-
رضوان جون
1402/01/29 16:21
رضوان برام نوشته: نمیدونستم اسمت چیه برات دعا کردم اللهم اغفر 7min ننه :)) یاد بگیرید
-
ایفوریا داشتیذ؟
1402/01/28 18:33
من میخوام ادکلن ایفوریا رو بخرم خیلی وسوسم کرده صد میل و سی میل و لوشنش سه و پونصد می ارزه
-
[ بدون عنوان ]
1402/01/23 03:40
انقدر دوسدارم بیام براتون بنویسم ولی گشادم مرسی که انقدر دعا های خوب خوب کرده بودین برام با هر خدا و دین و مذهب و ایینی که دارین منو یادتون نره من یکیم که خیلییی محتاجم
-
سال نوتون نو
1401/12/29 00:50
سال نوتون مبارک خوشگلا یه روزیم میاد من بیام اینجا از خوشیام بنویسم
-
این قسمت دکتر کینه ای
1401/12/20 14:54
یه پیامی اومده چند سال پیش کامنت ناجور گذاشتم برات از سر جوونی و شهوت بود خواستم جپابتو اینجا بهت بدم که بدونی من نه قرار هببخشم و نه قراره حلالت کنم یا هرچیز دیگه ای که فکر میکردی قراره انفاق بیفته!! کامنت گذاشتی پس مخاطب من بودی و از اینکه نمیبخشم کسیو اطلاع داشتی، اختیارت دست خودت بود جلوی خودتو میگرفتی گوه زیادی...
-
سمی
1401/12/20 11:35
از لفظ طرف سینه های درشتی داره خیلی خوشم میاد انگار دارن راجع به یه میوه ی ابداری چیزی حرف میزنن :)) یه پرتقال زیبای ابدار طور چیه برمیدارید میگید سینه های گنده یا سینه های بزرگ؟! اوووه اوووه از لفظ پستون که دیگه نگم بالا میارم! اوووممم خانومی پستونات گنده ست؟! :)))))))) خیلی سمیه
-
[ بدون عنوان ]
1401/12/15 22:57
امروز روز خیلی بدی برام بوذ و گاییده شدم
-
[ بدون عنوان ]
1401/12/13 21:48
سرعت اینترنت یه جوری ضعیفه که فقط میشه شاشید توش یا رید روش الان تراویس خایه مال میاد میگه من عاشق کشورم و اینترنت تخمیشو عن و گوهش هستم دوستان اگه خایه مالید اینجا نیاید درتون میذارم
-
[ بدون عنوان ]
1401/12/12 16:15
خیلی خسته شدم میخواستم عینک بلوکات بدون شماره بگیرم برای گوشی نسخه کردم و رفتم عینک فروشه گفت نسخه متخصص بیار رفتم پیش دکتر چشم خودم و معاینه شدم و گفت ببین من برات شماره دار مینویسم تو بگو بدون شماره بده (میخواستم بیمه پولشو بده) رفتم پیش عینکیه و گفتم عاقا اینجوریه و فلان بعد الان عینک رو با شماره چشم خودم داده زنک...
-
[ بدون عنوان ]
1401/12/11 22:45
امروز رفتیم و عن خانوم رو دیدیم گفت محیا جون امپول زدی باد کرد جاش سیاه شد فلان شد گفتم بوست که نکردم امپوله دیگه گفت نکنه امشبم میخواستی بزنی گفتم نه عزیزم برو درمانگاه سر کوچه برات بزنه خدایا این نفس اروم چیه گیر من افتاده زن پاشو جررررش بده چرا اروم نشستی دلم بشدت بغل میخواد عاقا من خیلی مظلوم و هیچی نکو و ساکت و...
-
[ بدون عنوان ]
1401/12/11 12:23
امروز مامانم گفت بریم فلانی رو ببینیم. ظاهرا چون تازه زاییده ونسبت نزدیکی داره باید دم به دقیقه بپریم بریم خونه ش زاییده دیگه، همه میزان! تخم سه زرده که نکرده گیری کردیم گفتم من نمیام کار و زندگی دارم. حالا رسما هیچ کاری ندارم و بیکارم و همه در جریانن :))) منتها از رفتار اون روزش قدری ناراحتم و تاب دیدنش رو ندارم.
-
[ بدون عنوان ]
1401/12/11 10:56
بعضی وقتا نمیدونم به وقایعی که برام اتفاق میفته چقدر ریکت نشون بدم! بار ها از خودم میپرسم طبیعیه الان عصبانی بشم؟ نه بابا حالا زیادم خساسیت نشون نده چیزی نشده که و فلان! از بس مه بهم گفتن زیاید حساسیت نشون میدی بعد میبینم چه کاریه؟!هرکسی یه جوره! اگه من ریکت خوب همیشه نشون بدم و ناراحتیمو ابراز نکنم که نمیشه.نمیفهمن...
-
بوبز
1401/12/10 23:40
امروز بوبزای دوستمو دیدم و روزم زیبا شد :)))
-
چون بدهکار پدرشونیم
1401/12/09 23:51
امروز خیلی حالم گرفته بود و ناراحت بودم به دوستم که نیم قرن سن و سالشه پ دادم گفتم اذم نزدیکم شه هار میشم دوس ندارم با ادما ارتباط بگیرم گفت عزیزم طبیعیه دوس داری اون اتفاق قشنگه تو زندگیت بیفته و یکی تو زندگیت بیاد گفتم نه والا همچین منتظر نیستم، فرقش این بود اگه الان بود پاچه اونم میگرفتم حالا نمیدونم چرا یهو...
-
ترس
1401/12/09 14:04
از برقراری ارتباط با ادم ها عاجزم نمیتونم باهاشون حرف بزنم یا ارتباط بگیرم دوس ندارم کاری بهم داشته باشن و منم دوس ندارم کاری بهشون داشته باشم دوس دارم جرشون بدم و نمیدونم ابن حجم از خشم فروخورده از کحا میاد با ترس زیادی هم همراهه مثلا الان کسی صدام بزنه یه هجمه ترس اوار میشه سرم
-
زاییدم
1401/12/08 15:46
انقدردوسش داشتم که کاش میشد خودم بزامش (زاییدن) تا این حد
-
من دیگه نمیتونم
1401/12/08 10:07
دیروز تو تلگرام به دختره گفتم سرم استیلادر میخوام گفت خانم دکتر خرید نمیشه گفتم چرو عامو؟گفت پوند رو کفتم هفتاد و پنج الان برای خرید خودم ۷۶ درمیاد قیمت ارز از همون موقع که من شروع کردم به نوشتن تا الان که دو سه خط شده فرق کرده پشمام دیروز گوشی فروشه میگفت من ببندم خونه بشینم سودم بیشتره تا بفروشم،بعد حالبه هیچی هم...
-
[ بدون عنوان ]
1401/12/08 00:12
پشماااام رسما کوبا شدیم یعنی من هربار میگفتم خیلی مونده تا کوبا شدن ولی جدی کوبا شدیم پشمام دلار و پوند و یورو رو نگاه کن، دیدی؟ هرچی الان میخری یعنی داری با بیست سی درصد تخفیف دو سه ماه بعد میخری هنوز این قیمت ها روی اجناس اثر نذاشته امروز خیلی حالم بد شد
-
محمد جرجندی
1401/12/06 14:09
یه تلگرام پیزوری رو ما بعد عمری نصب کردیم بتونیم چهارتا دونه سرخاب سیفیداب بخریم حالا با هیچ گوهی نمیشه بالا نگهش داشت زارت زارت قطعه حالا اینترنت طبقاتی هم داره اجرا میشه ما ول معطلیم باز خدا رو شکر دوره جهرمی چهارسال بود وگرنه الان داشتیم به اینترنت طبقاتی کون میدادیم ممد جرجی رو من نمیشناختم سر همین اینترنت ویدئوشو...