سلام .خودت را با دیگران مقایسه می کنی.و خودت را دست کم میگیری.من از جمله کسانی هستم که از یه چیزی خیلی مضطربم که چندان نگرانی نداشته. مثلا مدارکم را دزد زد وحشت داشتم که همسرم دوباره مث همیشه بگه دست و پا چلفتی و خودم تنهایی سه روز پنهان کردم ازش و غصه خوردم.رفتم مشاور دانشجویان دانشگاه را دیدم و گفتم چقدر ناراحت و چقدر مضطرب هستم گفت برو به همسرت بگو .با آنچه اضطراب داری ازش ،مواجه شو.تا رفتم با همسر امتحان پس داده ام ،در میان گذاشتم،در عین ناباوری دیدم گفت همه مدارکت را می تونیم با هم تهیه کنیم ناراحت نباش .باورم نمی شد .به خانم مشاور اطلاع دادم که اضطرابم رنگ باخت حالا فقط ناراحتی ام از گم شدن مدارک است. اما تو با من فرق می کنی موارد اضطرابت دقیق نقطه زنی می کنه.مث مواقعی که برامن نیز به وجود اومده ولی استثنایی.بعضی آدما انگار تله پاتی دارند یا قدرت پیشگویی و ممکنه تو از اونا باشی .چون با مستندات قابل اعتنا مضطرب میشی.ممکنه بعضی ها با یه کشمش گرمی شون شود و با یه غوره سردی شون.پس اضطراب هایی که پیدا می کنند نباید اعتنا کنند. هر چی باشه تو دکتر هستی و با بعضی از ما فرق می کنی عزیز زیبا
من حاضرم این داستانی که گفتی دزد زده و اینا پیش بیاد ولی تو موقعیت الان نباشم بس که گوهه و بسیار بزرگتر از چیزی که گفتی
یه بار دیگه هم گفته ام سرت را بذار رو شونه هام خوابت بگیره بذار تا آروم دل بی تابت بگیره به من نگو از من گذشته دیگه دیره حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره (خواننده«امید») بعد هم بگو (سانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم)«خواننده اش :هایده» عزیز دلم گل بی خار من! خب تو گفتی هر چه ازش در هراسم، عیناً اتفاق می افتد و این دروغه که میگن نترس اتفاق نمی افتد، نهر اس. گلی من! من از چیزی هراس داشتم اتفاق نیفتاد به همین سادگی. اونم این همسر همیشه سرزنشگر که منو سر خشم می آورد.دردم یه طرف سرزنش او طرف دیگر
سلام .خودت را با دیگران مقایسه می کنی.و خودت را دست کم میگیری.من از جمله کسانی هستم که از یه چیزی خیلی مضطربم که چندان نگرانی نداشته. مثلا مدارکم را دزد زد وحشت داشتم که همسرم دوباره مث همیشه بگه دست و پا چلفتی و خودم تنهایی سه روز پنهان کردم ازش و غصه خوردم.رفتم مشاور دانشجویان دانشگاه را دیدم و گفتم چقدر ناراحت و چقدر مضطرب هستم گفت برو به همسرت بگو .با آنچه اضطراب داری ازش ،مواجه شو.تا رفتم با همسر امتحان پس داده ام ،در میان گذاشتم،در عین ناباوری دیدم گفت همه مدارکت را می تونیم با هم تهیه کنیم ناراحت نباش .باورم نمی شد .به خانم مشاور اطلاع دادم که اضطرابم رنگ باخت حالا فقط ناراحتی ام از گم شدن مدارک است.
اما تو با من فرق می کنی موارد اضطرابت دقیق نقطه زنی می کنه.مث مواقعی که برامن نیز به وجود اومده ولی استثنایی.بعضی آدما انگار تله پاتی دارند یا قدرت پیشگویی و ممکنه تو از اونا باشی .چون با مستندات قابل اعتنا مضطرب میشی.ممکنه بعضی ها با یه کشمش گرمی شون شود و با یه غوره سردی شون.پس اضطراب هایی که پیدا می کنند نباید اعتنا کنند.
هر چی باشه تو دکتر هستی و با بعضی از ما فرق می کنی عزیز زیبا
من حاضرم این داستانی که گفتی دزد زده و اینا پیش بیاد ولی تو موقعیت الان نباشم بس که گوهه و بسیار بزرگتر از چیزی که گفتی
یه بار دیگه هم گفته ام سرت را بذار رو شونه هام خوابت بگیره بذار تا آروم دل بی تابت بگیره به من نگو از من گذشته دیگه دیره حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره (خواننده«امید»)
بعد هم بگو (سانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم)«خواننده اش :هایده»
عزیز دلم
گل بی خار من!
خب تو گفتی هر چه ازش در هراسم، عیناً اتفاق می افتد و این دروغه که میگن نترس اتفاق نمی افتد، نهر اس.
گلی من!
من از چیزی هراس داشتم اتفاق نیفتاد به همین سادگی.
اونم این همسر همیشه سرزنشگر که منو سر خشم می آورد.دردم یه طرف سرزنش او طرف دیگر
مرسی بهشت جان من درگیر دادگاه هستم فعلا
دادگاه چی داری؟
مریض