هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

داستان

امروز یه کتاب داستان کودک موضوع جالبش توجهمو جلب کرد.

پسربچه به دوستش میگه تو خیلی دنبال اینی که ته همه چی رو دربیاری مثلا اونبار تو مدرسه رفتی پشت سن و فهمیدی شعبده باز خرگوش ها رو از تو کلاهش درنمیاره و اومدی به ما گفتی؟ ما فک میکردیم جادوی واقعیه و  داشتیم لذتشو میبردیم ولی تو این لذتو از ما گرفتی.


یه لحظه عصبانی شدم که چرا به بچه خزعبلات یاد میدن و میگن کورکورانه هرچیز عجیب و غیرقابل باوری رو  باور کنه و نره دنبال دلیل و منطق براش.

بعد دیدم مگه بد میگه؟باید انگشت بکنن تو هر سوراخی بدبخت شن مثه شما هفت جون؟

حالا این همه دنبال دلیل و منطق بودی غوغای جهان رویه شو تغییر داد؟ هم گاییدت هم انگشت فاکشو گرفت سمتت.

چقدر دلم برای علی تنگ شده

برای ایمان

برای فلانی و فلانی

هرچند واقعا دلم تنگ نشده براشون و کون لقشون دلم برای بغل شدن تنگ شده.

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا 1401/05/02 ساعت 01:55

وای اره بغل

هوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد