هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

کیر دوستان کیر

بعضی از دور و  بری هام رو با جون و دل دوس دارم از اعماق وجودم دوسشون دارم و قلبم براشون میزنه.یکیش مادربزرگمه. این چند روز تعطیلی رو گفتیم بریم پیشش.متاسفانه مادرم به خاطر چندی اختلاف با یکی از اعضای خانواده قهره و صحبت نمیکنه.

به مادربزرگم زنگ زد که برای تعطیلی امروز اونجا باشیم و گفت خب پس تا ظهر به من خبر بده اگه قرار شد بیای بلند شم شام درست کنم (یعنی یکشنبه شب اونجا باشیم)، الانم که دیگه ظهر شده باشه ایشالا بعد عید!

مامان من چیزی نگفت مکالمه‌ ش که تموم شد گفت نه عید میام نه بعد عید!

(روز عید فرد مذکور که با ما مشکل داره قرار گذاشتن تشریف ببرن اونجا و اینکه ایشون از مادر بنده کوچکترن)

گفتم مادر من چرا همون موقع تو روش نگفتی؟چرا پشت گوشی بهش نگفتی نه عید میام نه بعد عید خوشتون باشه؟!چرا میذاری تو دلت بمونه زن بپاش تو صورتش :)))

گفت نه زشته.دیدم راست میگه منم باشم همچین حرفی رو نمیزنم.تف سربالاس.پس فردا خواستی بری خونش یه سری بزنی یا اصلا بمونی همونجا،دنیا که همیشه رو یه پاشنه نمیچرخه ادما نیازمند هم میشن

حالا من هرچقدر کیرمو بکنم تو این احترام و مقدس شمردن پدر و مادر باز چیزی عوض نمیشه‌

خدایی من تو شانس و اقبال به ننم رفتم.نه خودم خانواده ای تشکیل  دادم نه خانواده ای که ازش اومدم هوادار منن!

به جز بابام.نمیدونم اگه بابام روزی بمیره کی دیگه منو بی غل و غش دوس داره؟بی منت بی توقع بی هیچی!

حالا مامانم خیلی ناراحت شده از حرف پیرزن که چرا اینجوری بهش گفته.منم گفتم نه این ماه میریم پیشش نه ماه بعد و نه بعد ها.

بهترم شد.اومدم پیش بابام مراقبش باشم کنارش باشم حالا چند روز بذارم برم پیش کسی که واسه من امروز فردا تعیین میکنه؟گمشو بابا

نظرات 3 + ارسال نظر
خواننده همیشگی 1401/04/29 ساعت 21:18

عزیزم چندبار خوندم کمی گنگ نوشتی. من نفهمیدم. مثلن:
به مادربزرگم زنگ زد که برای تعطیلی امروز اونجا باشیم (مادرتون به مادربزرگ زنگ زد که برای تعطیلی میرید پیش مادربزرگ) و گفت (کی kii گفت؟ قاعدتن مادرتون گفت، چون عطف به جمله قبلیه و هنوز فاعل جدیدی نداریم) خب پس تا ظهر به من خبر بده اگه قرار شد بیای بلند شم شام درست کنم (اما اینجا کی قراره بیاد؟ واقعن گنگه، مادرتون؟ یعنی خودش به خودش زنگ زد؟ مادربزرگتون؟ یهو از کجای جمله اومد؟کی بلند شه شام درست کنه؟ ) (یعنی یکشنبه شب اونجا باشیم)، الانم که دیگه ظهر شده باشه ایشالا بعد عید! (یعنی چی؟ کی key, و به کی kii گفت الانم که دیگه ظهره؟! مگه قرار نبود یکی به یکی خبر بده که تا شب میاد یا نه؟! ظهر از کجا پیداش شد؟!! بخدا اصلن اصلن نمیشه چیزی ازش فهمید).
بقیه متن هم دست کمی نداره چون اول گفتی از مادربزرگ خوشت میاد، و در آخر معلوم نشد کجا قراره بمونی. بقیه شو دیگه بررسی تخصصی نمیکنم!
بخدا قصدم فقط این بود که بگم متنی که نوشتی برای خودت واضح بود اما منه خواننده واقعن هیچی ازش نفهمیدم. و چون برات احترام زیادی قائلم، گفتم بهت بگم، شاید خودمون ندونیم ایراد متن یا نوشته هامون کجاس.

مادربزرگم داشت با مادرم صحبت می‌کرد و گفت تا ظهر بهم خبر بده که برای یکشنبه شب میای یا نه، بعد دید همین الانشم ظهره ادامه داد دیگه دیر شده باشه بعد عید بیاید.
چون فردی که با ما میانه ی خوبی نداره (و ما هم) و خاطرش برای مادربزرگم بسیار عزیزه قرار بود روز عید اونجا باشه.
مادرم ناراحت شد که مادربزرگم اونو ارجح بر مادرم دیده
متاسفانه در ثانیه ای مادربزرگم از چشمم افتاد

خواننده همیشگی 1401/04/30 ساعت 01:15

بله عزیزم الان متوجه شدم. ممنون از توضیحت.
اما من فکر میکنم نباید آدمها رو بر مبنای آخرین واکنششون قضاوت کرد چون ما که آخرین واکنشمون نیستیم، و قضاوت بر مبنای آخرین واکنش، یکی از غلط ترین و رایج ترین قضاوتهاس.
و دوم اینکه، اگر اون شخص که با مادرتون مشکل داره، قبل از مادرتون قرار رو اوکی کرده باشه، اولویت با ایشونه. ممکن بود مادر شما اصلن زنگ نزنن و برنامه دیگه ای برای تعطیلات میزاشتن. اما ایشون خب ممکنه قبلش هماهنگ کرده باشن. پس بحث اینه که حق با کیه.
و در نهایت اینکه، رابطه مادرتون و مادر همسرش (یا مادر خودش) قطعن فقط به اون دو نفر مربوطه نه کس دیگه ای، و هرچقدرم شما در جریان روابط باشید، بازم نمیتونید مبنای قضاوتتون رو راجب رابطه خودتون و مادربزرگ، رابطه ی مادربزرگ و مادر قرار بدید، چون دوتا رابطه ی کاملن مجزاس.
البته در هر صورت، نظر شما بسیار محترمه. موفق باشید

اون زنگ بزنه یا نزنه جاش رزروه

حواننده خاموش 1401/04/30 ساعت 01:22

حتمن اون شخص جنسیتش مذکره. و حدس میرنم که پسر مادربزرگتون باشه. مادربزرگها پسرهاشونو به همه ترجیه میدن. پسر پرستی بین تمام اقوام ایرانی بطرز فجیعی ریشه داره. مخصوصن بین زنهای مسن.
دوستی داشتم که مدرک دکتری داشت از یک دانشگاه معتبر آلمان. رفته بود ب مادربزرگش سر بزنه، پسردایی معتادش هم اونجا بود. مادربزرگ به دوست بنده فرموده بود برو برا پسرداییت نهار بریز نزار خودش بریزه زحمتش میشه!!!!
بیخیال. خدا تمام خواهرها و برادرها رو برای هم حفظ کنه

نه پسر نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد