نمیفهمم علت قضاوت کردن های مردم رو.
صحبت کردم با دکتر فلانی که منو قسمتی که دوس ندارم نفرسته.
خیلی منطقی گوش داد و گفت باشه و نفرستاد.
چند روز بعد شنیدم دارن میگن محیا آپشن داره! بایدم رییس روسا به حرفش باشن!
بعد فکر میکنید منظورشون از آپشن داشتن چیه؟ مطلقه بودن!
شاید من جدا شده باشم ولی دیگه به خاطر اینکه منو فلان جا نندازن نمیرم باهاشون بخوابم ! اصلا به تخمم که منو کجا میفرستن.
یا مرخصی رد کردم یکی از همکارا گفت فلان شیفت منو وایسا
گفتم شرمنده کار دارم
گفت یعنی چی! تقصیر دکتر فلانیه. رفت.
صداش زدم گفتم چی تقصیر کیه؟! من مرخصی خواستم چون کار دارم.
گفت چیکار داری مثلا! دختر مجرد چه کاری داره!
گفتم شما رو نمیدونم مجردیت چیکار میکردی ولی من وقتم هدر نمیره.
این فشاری که بهشون میاد و از همه جاشون میزنه بیرون، این همه حسادت و کنایه و نیش زدن سر چند ساعت وایسادن؟! نمیفهمم!
من خیلی وقت ها که میبینم بهشون فشار میاد تعجب میکنم چرا انقدر دنیای کوچیکی دارن همه چیشون تقریبا خلاصه شده توی خونه ی شوهر، سرکار اومدن، زیرآب زنی.
این چرخه ی باطل ادامه داره.
چرا یه لحظه انقددلم سووخت
:(
این حسادت متاهلین به مجردین تمومی نداره
گوه زیاد میخورن.
یه بار داشت میگفت ایشالا به وضع من گرفتار شی شوهرت فلان
گفتم تو که زبونت داره میچرخه سعی کن به نفرین نچرخه
تا وقتی مجبور نشدی، سرکاز نباید بگی که جدا شدی، این سیاست منه
شاید باورت نشه ولی نگفتم.
این سیستم از پایه فاسده.
یکی اونور هست که دوست این یکی باشه، حکمی، کپی شناسنامه ای چیزی دیده باشه
صحبت کردن با کسانی که تفکر مثل همکارتون دارن، بی فایده اس.
کسی که سخت افزار شعور داشتن رو نداره، چطور میشه نرم افزارشو براش نصب کرد. زیر ساختش خرابه. انگار شما بخوای روی ماشین حساب آفیس نصب کنی. شاید روزی بشه روی ماشین حساب آفیس نصب کرد اما شعور از کله بعضی افراد فراریه. یعنی اگه بخواد هم قدرتشو نداره که بفهمه...
من از این همه عقده متعجبم! چرا کسی به وضوح و علنی باید اعلام کنه از وضعیت خودش خوشحال نیست و امیدواره بقیه هم به وضع اون دچار بشن!