هومن امروز اومده بود همش میرفت یه جای خلوت با گوشیش ور بره . یه شلوار بدفرمی هم پوشیده بود کامل متوجه همه چی شدیم :/
یه کفش کالج کم داشت .
جلوی در پاویون بودیم داشتم میخندیدم به دوستم با ناز و ادای زیاد گفتم عشقم .
هومن همزمان اومد توی راهرو ، یه چپ چپی نگاه کرد و رفت .
*وقتی رفتم توی بخش کشید منو کنار تذکر داد . روم نشد بهش بگم پاویون عیبی نداره .
پاویون یه طرف دیگه از بیمارستانه ، ساختمان بیمارستان یه طرف دیگس . در کل خواس بگه خانوم باش سنگین رنگین باش :/ شاید الان به جای من خدماتی بود :/ دختره ی جلف :/
خداییش من اصلا غیر از پاویون از این چیز بازیا درنمیارم حالا شانسم امروز :/
عه الان خوبی دیگه؟
یعنی اگر کنار دستم بودی کشته بودمت تو بدتر از محمد خودچس کنی رو به برق زده بودی.
درد پریودی واییییییییییییییییییییییی نگو اما خداروشکر دیروز تموم شد.
من خوبم همسرجان هم خوبه دهن منو سرویس کرد اما خب اومد اصفهان.
تو چطوری؟ چه خبر؟
حالا چش شده بوده محمد این چندوقت؟
الان خداروشکر خوبی دیگه.
میگم یه کم براش کلاس بزاری بد نیست الان
اره محیا از جمعه شب که میرن خونه مامانم هستن تا چهارشنبه شب.
مامان میگه سخته صبح زود دوتا بچه رو بیاری.
البته این رویه از 10روزگی بچه هابوده.
من زایمان که کردم 10 روز خونه خودم بودم بعد تا دوسال که بچه ها شیر میخوردن خونه مامانم دائم بودم بعد که از شیر گرفتمشون شبا میخوابیدن تنها خونه مامانم دیگه الانم که مدرسه میرن سرویس از مامانم تحویل میگیرشون به مامانمم تحویلشون میده یعنی در اصل مامانم مامانشونه.
جاری چشماش داشت درمیومد.
بیشتر دوران پریودی رو اینجا بودم دو روز اخرش مسافرت بودم.
قشنگ معلومه حالت خوبه خوشحالم
خخخخ به اون شلوارش
بعدشم خواسته بگه منم هستم وگرنه پاویون بوده و دوستم دلش میخواسته
الان بپرسم هومن کیه فضولیه؟ منظورم نقشش تو زندگی تو هست البته اگه نقشی داشته