میخوام چیزیو بپرسم که خودم درگیرش شدم و نمیتونک از کسی بپرسم...چون تو خانمی و پزشکی میخونی اومدم بپرسم ازت. خیلی صریح و رک دارم میپرسم.ببخش..
من یکی توی زندگیم بود که تماما دوست داشتیم همو ولی نشد..نشد که ازدواج کنیم.باهم رابطه س*ک*س هم داشتیم..اما نه واژینال و آنال و حتی لاپایی!! هیچکدومو نداشتیم... با مالش و خوردن و... ارضا میشدیم.(شخص اول)
با اون فرد یکسال و نیمه کات کردم و از اخرین بار باهم بودنمون نزدیک به دوسال...دوسال و نیم میگذره.
بعد اینهمه مدت الان با شخص جدیدی دوست شدم.از نظر احساسی خیلی مچ نیستیم و البته مشکل اصلی من توی س*ک*س هست.... بااین شخص اصلا نمیتونم به ارضا برسم...البته دوبار باهم بودیم تا الان..تا لب ارضا میرم ولی نمیشه.. دفعه اول طرفم ارضا شد ولی من نه...تا دو هفته تمام من هیچ میل و کششی به س*ک*س نداشتم و الخصوص با ایشون.بااینکه خیلی گرمم... بعد از اون کم کم حسم برگشت و متاسفانه ایندفعه هیچکدوم ارضا نشدیم...یعنی سعی کرد من ارضا بشم و تا مرز ارضا رفتم و نشد...و کلا حس ایشون هم رفت و چندبار باز هم سعی کردیم و نشد...
واقعا حالم بده..خیلی بد..گویا یک چیزی جلوی احساس رها شدن منو میگیره...و اون هم حسم نسبت به شخص اولیه ک گفتم.. من میدونم اون شخص مناسب من نبود ولی هنوز ذهنم درگیرش میشه.وقتی رابطه های پوچ الانو میبینم.میبینم چقدر رابطه ما پرمعنا بوده ولی قدرشو ندونستیم. خیلی میترسم هفت...از اینکه توی ازدواجم به مشکل بخورم... رابطه جنسی برای من خیلی اهمیت داره...اعتماد به نفسمو از دست دادم...
امروز وقتی دوستم پرسید که من چیکار باید کنم؟تو بگو من چیکار کنم؟ هیچی نداشتم بهش بگم..چون اون همه کار کرد و این من بودم که بیشتر از اینکه دلم سکس باهاش بخاد.اغوششو میخاستم و بغلش کردم و اروم شدم ولی بازم سوالهاش و سوالهام بیجواب موند...
اصن من این رابطه شروع کردم تا ثابت کنم به خودم که میتونم باز هم دوست بدارم و دوست داشته بشم... چون تمام خاستگارهامو در لحظات اخر رد میکنم و نمیتونم از نظر حسی بپذیرم..تمام پیشنهادات دوستیو رد میکنم چون نمیتونم قبولشون کنم... تنها کسی که کمییی به دلم نشست این فرد بود که این هم اینجوری..
ازش که دورم واقعا با تمام وجودم میخام باهم باشیم..اما نزدیک که میشیم کم کم تماما از بین میره و خصوصا توی اوج یک چیزی مانع برون ریزی میشه... میخاستم خواهش کنم توی وب خودم جواب بدی..چون خاننده مشترک داریم..اینجا بگی شاید مشخص بشه..
خیلی رو اعصابن مورد دومتازه با این که میدونن ناراحت میشی باز میپرسن ناراحت شدی
میخوام چیزیو بپرسم که خودم درگیرش شدم و نمیتونک از کسی بپرسم...چون تو خانمی و پزشکی میخونی اومدم بپرسم ازت.
خیلی صریح و رک دارم میپرسم.ببخش..
من یکی توی زندگیم بود که تماما دوست داشتیم همو ولی نشد..نشد که ازدواج کنیم.باهم رابطه س*ک*س هم داشتیم..اما نه واژینال و آنال و حتی لاپایی!! هیچکدومو نداشتیم...
با مالش و خوردن و... ارضا میشدیم.(شخص اول)
با اون فرد یکسال و نیمه کات کردم و از اخرین بار باهم بودنمون نزدیک به دوسال...دوسال و نیم میگذره.
بعد اینهمه مدت الان با شخص جدیدی دوست شدم.از نظر احساسی خیلی مچ نیستیم و البته مشکل اصلی من توی س*ک*س هست....
بااین شخص اصلا نمیتونم به ارضا برسم...البته دوبار باهم بودیم تا الان..تا لب ارضا میرم ولی نمیشه..
دفعه اول طرفم ارضا شد ولی من نه...تا دو هفته تمام من هیچ میل و کششی به س*ک*س نداشتم و الخصوص با ایشون.بااینکه خیلی گرمم...
بعد از اون کم کم حسم برگشت و متاسفانه ایندفعه هیچکدوم ارضا نشدیم...یعنی سعی کرد من ارضا بشم و تا مرز ارضا رفتم و نشد...و کلا حس ایشون هم رفت و چندبار باز هم سعی کردیم و نشد...
واقعا حالم بده..خیلی بد..گویا یک چیزی جلوی احساس رها شدن منو میگیره...و اون هم حسم نسبت به شخص اولیه ک گفتم..
من میدونم اون شخص مناسب من نبود ولی هنوز ذهنم درگیرش میشه.وقتی رابطه های پوچ الانو میبینم.میبینم چقدر رابطه ما پرمعنا بوده ولی قدرشو ندونستیم.
خیلی میترسم هفت...از اینکه توی ازدواجم به مشکل بخورم...
رابطه جنسی برای من خیلی اهمیت داره...اعتماد به نفسمو از دست دادم...
امروز وقتی دوستم پرسید که من چیکار باید کنم؟تو بگو من چیکار کنم؟
هیچی نداشتم بهش بگم..چون اون همه کار کرد و این من بودم که بیشتر از اینکه دلم سکس باهاش بخاد.اغوششو میخاستم و بغلش کردم و اروم شدم ولی بازم سوالهاش و سوالهام بیجواب موند...
اصن من این رابطه شروع کردم تا ثابت کنم به خودم که میتونم باز هم دوست بدارم و دوست داشته بشم...
چون تمام خاستگارهامو در لحظات اخر رد میکنم و نمیتونم از نظر حسی بپذیرم..تمام پیشنهادات دوستیو رد میکنم چون نمیتونم قبولشون کنم...
تنها کسی که کمییی به دلم نشست این فرد بود که این هم اینجوری..
ازش که دورم واقعا با تمام وجودم میخام باهم باشیم..اما نزدیک که میشیم کم کم تماما از بین میره و خصوصا توی اوج یک چیزی مانع برون ریزی میشه...
میخاستم خواهش کنم توی وب خودم جواب بدی..چون خاننده مشترک داریم..اینجا بگی شاید مشخص بشه..
مشکل پیدا کردم؟
چیکار باید کنم؟
خیلی ممنون
همه ش را خوندم
خوندنت هم حال آدم را خوب میکنه
من رفتم بمیرم
کاری نداری؟
خیلی شیرین می نویسی عاموجونی
آخ آخ منم بدم میاد.