در پی اقدام زنگ زدن ، هنوز اتفاقی نیفتاده . حتما اون بنده های خدا فکرشون مشغول شده .
من شرط میبندم دختره نمیدونسته تا همین چند وقت پیش این دو تا با هم بودن ، در این حد میدونه که دوست من با این پسره بوده نه از مدتش خبر داشته نه از اینکه کی کات کردن .
من بودم میگفتم زودتر خوشحالمون کن با یه خدافظی .
نمیرن به پسره بگن که فامیلاتون زنگ زدن اینجوری گفتن !! صد در صد میرن تحقیق میکنن یا به ننه ش میگن .
والا نمیدونم ننش چی میگه ، ما یه تیری زدیم در تاریکی . نمیدونم چرا همچین کاری کردیم . پسره برنمیگرده . حالا بر فرض برگرده هم دوستم خیلی خره بخواد دوباره باهاش باشه .
فقط باید منتظر باشیم و به روی خودمون نیاریم . حالا حالا ها خبرش به ما نمیرسه که چی شد .
* دلم برای تراویس تنگ شد :( همیشه اینجور وقتا میرفتم پیشش نظرشو میپرسیدم :( شبیه عمو کوچکتر و اخری بود برام که فاصله سنیشون با برادرزادشون ده یازده ساله و باهاش راحتن :( از این عموها که عاشقشون میشی :( شیک و باکلاسن :(
نظرات رو تایید نمیکنید؟
نمیدونم چی میشه فقط دعا میکنم خدا به دوستتون حال خوب بده
خوب کردن زنگ زدن من اگه بودم میگفتم طرف رو کرده که تف هم تو صورت دکتر نندازن
پسره چرا برنمیگرده ؟ دلشو زده یا این جدیده کیس خاصیه؟ یعنی من فضول تو هم سوژه دادی حالا یکی باید منو جمع کنه
یعنی در این حدم که صدسوالی بپرسما
اینم جا موند
خاک بر سر اون دکتر آشغال با این حرکتاش
منم خیلی از تراویس خوشم میومد