هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

:/

ملال پیش از قاعدگی شنیدین ؟  مال من سایکوزه ! 

عشقای من

طبخ غذاهای فست فودی رو خیلی دوست دارم و اکثرا هم خوب از اب درمیان هرچند هیچی جای قرمه سبزی و قیمه رو نمیگیره به جز پیتزا و لازانیا که نه تنها جاشونو پر میکنن بلکه اسمشون رو هم به فراموشی میسپاری :))


پ.ن: 

این رل وید کلپچ ^_^

نمیخوامت

نمیدونم تا حالا شده کسی شما رو پس بزنه ؟! حس بدیه خیلی بد

امیدوارم تجربش نکنید .

همینه دیگه ما معمولیا تا عمل لب و گونه و بینی نداشته باشیم پس زده میشیم و کسی ما رو نمیخواد .

پلنگا رو مسخره میکنن بعد میرن دنبال پلنگا !



پ.ن: 

البته اشتباه نشه این همونه که گفتم پولی که بهش داده بودم رو نمیده و اینکه هزاران بار من پسش زدم و اخرین بار اون این کارو کرد به فجیح ترین شکل ممکن .

و یه چیز دیگه که لازم به ذکره اینه که اصلا موضوع بین ما قیافه نبود که اگر بود من باید صد در صد باهاش کات میکردم نه اون !

اتیکت

اتیکت نزده بودم استارژر جراحی اومده میگه یه فشار از این اقا میگیری ؟! با اکراه زیاااااد ازش فشار گرفتم .

اینبار اتیکت زدم  اومد گفت ، گفتم من بگیرم ؟! از کی تا حالا ؟! چشماش چپ شد کلی عذرخواهی کرد .

منم به بزرگواری و بزرگمنشی خودم بخشیدمش بالاخره جوونه و گمراه . بعله !

عر عر

امروز داشتم برمیگشتم ، با یه نیسان آبی شاخ به شاخ شدم متاسفانه !! بوق زدم براش و رد شدم .

اقا تا کوه قاف این دنبال ما اومد که بگه چرا بوق زدی !

اومده کنار من به عر عر کردن که چه وضعشه ؟! دستتو میذاری رو بوووق ؟! منم گفتم برو گمشو بابا و سرعت گرفتم و رفتم دوباره بزرگوار با پشتکار زیاد اومد گفت شوهر گیرش نمیاد بوقشو واسه ما میزنه !!

مگه ول میکرد دیگه ؟! 

از شانس چیز خری من جلوم یه راننده ی زن بود به شدت خنگ که وسط خیابون در لاین سبقت یهو میزد رو ترمز که ببینه کجا باید بره ، این نیسانی عزیز هم اومد کنارمون گفت بیا این خنگوله زنه چرا برای این بوق نمیزنی ؟! 

و تا اخر مسیر ما به گا رفتیم تا ایشون رو دک کنیم که خدا رو شکر یه جایی مسیرش از ما جدا شد و شرش کم !

عقاید مجستیک آقای دکتر

وبلاگ یه آقای دکتر متشخصی بود که هروقت کمک میخواستی ازش ، دستتو رد نمیکرد .

مرسی آقای دکتر بابت تمام کمک هاتون .

نمیدونم هنوزم جای دیگه مینویسید یا وبلاگتون برای همیشه پاک شد ، شاید یه روزی اومدید اینجا و چشمتون به این پست خورد . شادی روزافزون برای شما و همسرتون و پسر نازتون .


پ.ن: 

حالا که خودش این پستو نمیخونه میگم ، پسر به این خوشگلی توی عمرم ندیده بودم ! 

ناموسن گرسنمه :/ 

اومدم ادای باکلاسا رو دربیارم ساعت هفت و نیم شام خوردم :/

شوهر !

خیلی دوس داشتم موهام از این مو لخت بلند مشکیا بود :| 


کاش همه به کسی برسن که لیاقتشونو داره ! الان دوست من به واقع حیف شد ! 

فک نکنید شوهر نیس هول شید سریع مزدوج شید فقط به خاطر اینکه ازدواج کنید ، با چشم باز ازدواج کنید . 

وای فای

اون برقکاری که اومده تلفن خونه ی ما رو وصل کرده از اون دسته از ادمایی بوده که قیمه رو میریخته تو ماستا ! به این صورت که قسمت شرقی خونه یه خط تلفن داره و قسمت غربی خونه یه شماره تلفن دیگه (دو خط تلفن داریم) .

بزرگوار به جداسازی خطوط طبقات اعتقادی نداشته .

ناامیدی

پاییز فصل رویابافی هاییِ که هیچوقت محقق نمیشن ! نمیدونم به چی دلمونو خوش کردیم