چقدر سرده بیرون.
لباس بافت هم میپوشی جوابگو نیست.
اومدم چند تا یخ بردارم بندازم تو لیوانم، چندشم شد.حالم از یخ بهم میخوره.از رنگین کمونم بدم میاد.از چوب و قایق چوبی و هر چیز چوبی که رو اب وایسه.
اولین بار که ویدیو رو دیدم و دیدم داره با دستش اون چیز چوبی رو میچرخونه یاد اسیاب بادی افتادم که میچرخه. همشتصویر اسیاب بادی چوبی میاد تو ذهنم.
دو روز پر استرس و خیلی بدی رو گذروندم.
چهارساعت خوابیده بودم و صبح با داد و بیداد بیدار شدم و تا شب تپش قلب و اضطزاب خفه م کرد.
دم دمای غروب قرص خوردم به جنون دچار نشم.
باز شبش نخوابیدم.
الانم از ترکیبحس های زیاد دچار بی حسیم.
هر آدم باوجدانی قلبش ازین حادثه به درد میاد و نمی تونه ساکت از کنارش بگذره...
ممنون که ساکت نگذشتی برعکس این وبلاگهای چرت.
قربونت واکنش نشون دادن که کار خاصی نیست
چندی قبل چند نفری بودن قلبا دوستشون داشتم و وبلاگشون رو خودشون رو دنبال میکردم.
یکیشون که فکر میکنم روزنامه نویس؟/خبرنگار؟ بود و قلبا دوستش داشتم و قطعا میتونست بازنشر خیلی خوبی بده
یکی دیگه که قطعا میشناسیدش و محبوب بود برامون خانم مذهبی و روزمره نویس بود
یکی دیگه هم که… .
طرد کردنشون انتخابی نبود برام و واقعا دلم نمیخواست دنبالشون کنم دیگه
بابا دیگه مهم تر از ترانه علیدوستی و هنگامه قاضیانی نیستی که
یکیشون ماهی نبود؟وبلاگ گاه نگار
نه ماهی نیست، خبرنگار نیست انگار مترجم یه روزنامه س و اقاست
اون خانم مذهبی مگه مینویسه هنوز؟
من همون اول که دیدم واکنشی نداشتن چکشون نکردم دیگه
اسمش ماهی نیست نگار بود فک کنم ...
نه آقا بود این کسی که میگم