هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

شوهر جمع کنه

یه دختر ترشیده ای بود حول و حوش چهل و پنج به بالا , شبیه این بادمجون له شده های ته ظرف ترشی بود :)) 

عاقو این استاد عفونی ما بود , یه روز اومد پسرا رو جدا کرد واسه خودش , برد بهشون پیتزا داد :)) 

با پسرا خیلی خوب بود , زن ستیز عظما بود .

دقیقا این عفریته ی کون غنچه ای یه ادا بازیایی از خودش در میکرد که مشخص بد سر عقده ای بودنش و ازدواج نکردنشه .

عاقو زد و این شووووور کرد چه شوووووری چه شووووری :))))

یهو شد ننه کوماندو ! مانتوی گشاد میپوشید منم جز خودش توش جا میشدم , مقنعه ش از ابرو هاش شروع میشد تا پایین باسنش تموم میشد , شلوارش از کمرش شروع میشد تا ته بخش ادامه داشت :))

یه روز اومد رفتیم ویزیت. یکی از پسرا از این شلوار پاره ها پوشیده بود. خم شد انگشت اشارشو کرد تو سوراخ شلوار این پسره :))))) بهش گفت این چیه پوشیدی دکتر ؟! :))))

پسره سرخ و سفید شد جلوی دختر و پسر :))

ویزیت تموم شد و برگشتیم استیشن پرستاری . داشتیم آزمایشا رو چک میکردیم یهو این عفریته برگشت گفت مسئول شیفتتون کیه ؟! گفتن خانم فلانیه . 

انگار به خر ابنبات پرتقالی دادی :)) یه ذوقی کرد :)) گفت صداش کنید بیاد .

رفتن بیچاره رو از پاویونشون صدا زدن بیاد .

یه خانوم تقریبا سی ساله ی باشخصیتی بود .

بهش گفت این چیه پوشیدی ؟! چقدر ارایش داری ؟ 

اون بنده خدا هم هاج و واج مونده بود .

دختره گفت شما چیکاره ای دکتر ؟ حراستی ؟

نکبت کم نمیاورد که :)) گفت مانتوی منو ببین مادر :)) ببین چقدر گشاده :)) 

دختره هم نگذاشت نه برداشت گفت : من تیپم مثه شماست یا سنم همسن شماست ؟ :)))))

عاقو ما رو میگییییی داشتیم میترکیدیم :)))

بعد از چند وقت رفت سر خونه زندگیش و این شوور جمعش کرد :)))) واقعا جمعش کرد . 


پ.ن : 

خدا به برکت این پست یه شوهر پرفکتم به من بده منو جمع کنه :))))

نظرات 1 + ارسال نظر

فقط خندیدما
ای جون به این سبک نوشتنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد