شلوغ بود من رفتم بالای سر مریض که یه دختر جوون سگ مذهبی* بود (معمولا مریض باید بیاد پیشت) دیدم بدحاله همونجا ازش رگ گرفتم (خواستم خودی نشون بدم) یه آهی کشید بسی سک*سی یه پسره داشت رد میشد اروم گفت جووون :/
بچه ها سرم حاضر کردن ، اومدم وصل کنم شروع کرد ناله کردن ! معلوم نبود دارم میکنمش یا دارم سرم وصل میکنم .
همچینم به بدنش کش و قوس میداد !!
جن*ده خانوووم !
*سگ مذهبی : افراطی ، متعصب .
حالات مریضا رو خوب توصیف می کنی
اره عامو خجالت نمیکشه .