یه قنبر نامی داریم که از قم میومد بیمارستان ما .
عاقا این اوایل که میخواست وارد اتاق بشه ، سه ساعت وای میستاد جلوی در میگفت یا الله یا الله
بعد مریض با تاب شلوارک روی تخت خوابیده بود :))))
از این طرف این خودشو میکشت مریض عین خیالش نبود :))
این بنده خدا هم معذب میشد :))) کم کم براش عادی شد .
یه بار به همکارش گفت خانم فلانی اینا اول میرن ارایشگاه بعد میان بیمارستان ؟ چه جوریه ؟! :))))
:)))
دوست منم وقتی رفته بود بیمارستان برا اولین بار با این صحنه ها مواجه شده بود و میومد با آب و تاب برا منم تعریف می کرد
بعد فرض کن یارو مذهبی و چشم و گوش بسته بود :))
اخی گناه دارن :)))
این قنبر خیلی خوبه ، هم خیلی پسر خوبیه هم فوق العاده کار درسته
خخخخخ
زیادم گناه ندارنا، چی از این بهتر؟؟
+لایک به وجود تو و وجودش
قربانت