اگر شما با پسری پنج سال در یک ریلیشن شیپ عاشقانه بودید و اون آقا مستقیم یا غیرمستقیم میگفت بهتون که دختر منتخبش برای ازدواج نیستید ، واکنشتون چی بود ؟
... .
*جریانشو میگم .
**عامو علی وبتو چرا بستی . منظورم از موندنی باشه می مونه ، شل کن سفت کن نبود ! این تکلیفش با خودش روشن نیست .
یهو یادم افتاد تا همین چند روز پیش چقدر دوسش داشتم ، دلم تنگ شد واسه اون روزا .
گاهی اوقات گذشت کردن یا فراموش کردن یه موضوعی به قیمت جون کندنت تموم میشه .
انگار دارم کَنده میشم .
خیلی دوست دارم هربار که بهم میگه خیلی نازی یا چه تیتیش شدی ازش بپرسم من خوشگلترم یا حوریا ؟!
آوا به خاطر تو هم که شده از صمیم قلب آرزو میکنم تلگرام فیلتر شه .
منتها تو باید از ریشه مشکلو حل کنی .
امروز رو فاک این وِی (fuck in way) نامگذاری میکنم چرا که هر لحظه به گای عظما رفتم .
یه گپ و گفت کوتاه که بین هشت و مامانش رد و بدل شده بود رو شنیدم و مطمئنا هیچوقت اون ادم سابق نمیشم .
قوطی های کوچیک رنگ رو که خریدم هنوز گوشه ی اتاق و باید سریع تر دست به رنگ شم !
ادامه مطلب ...
عاقو ای هشتو هس ، عینهو کپه ی لیمویی ، رفت موهای دستشو زد :/
گفت باشگاه که میره لباسشو درمیاره و دوس نداره سینه و شکمش مو داشته باشه .( تعدادشون به بیست تا هم نمیرسید)
خلاصه رفت موهای دستشم زد گفت زشته شبیه اسکلا میشم .
البته موهای دستشم خیلی کم و بور بود . کلا پیدا نبود .
موهای پاتم بزن تکلیف منو روشن کن دیگه :))
ابروهاتم بردار ، اونم بکن بنداز جلوی گربه ، هم خیال خودتو هم یه ملتو راحت کن :/
حالو نمدونم اگه یه مَردی ای بیود به هشتو محبت کنه چیطو میفهمه واقعا داره محبت میکنه یا زیادی سفیده ؟!
هعی...مردم مردای قدیم ! اصغر سگ سیبیل جَرو بَدو کجا این کپه ی لیموی قناری کجا .
بانو مهستی با اون حجم و عظمت میخوند "هیشکی از رفتن من غصه نخورد ، هیشکی از موندن من شاد نشد " دیگه وای به حال ما ها .
دیشب هشت داشت در مورد اینکه همیشه دلش میخواسته یه مغازه کوچیک سر نبش یه خیابون بزرگ داشته باشه حرف میزد که یک دفعه خیلی جدی گفت میخوام زن بگیرم .
چشمام چهار تا شده بود ، اوت پوت قلبم بالاترین حد ممکن بود گفتم چی کیو میخوای بگیری ؟ واسه چی ؟ واقعا لحظه ی بدی بود.
گفت میخوام زن بگیرم دیگه .
واقعا احساس میکردم قلبم داره از جاش کنده میشه حتی نگران بودم نکنه سکته کنم .
گفتم یعنی چی میخوای زن بگیری ؟
گفت بابا چته میخوام پیتزا زن خانم بگیرم برای مغازه .
با بالش محکم کوبیدم تو صورتش ، کاش مبلی چیزی دستم بود خورد میکردم توی سرش . چیزی نبود متاسفانه دم دستم جز بالش .
بعدش نشست و کلی ادای منو دراورد و به قیافم خندید .
*عوضی آشغال
**کاش میشد فحش بیشتری داد .
امروز ظهر یه سالاد خوشمزه با کلم قرمز و سفید و نخود سبز و بقیه ی دوستان درست کردم ، بیشتر از اینکه غذا دلم بخواد سالاد دلم خواست .
اتاق هشت بی نهایت عاشقانه و قشنگ میشه در فصل بهاااار و تابستااااان و من این موضوع رو امروز وقتی افتاب از پنجره ی اتاقش اومد روی تخت و رید به خلوت دو نفرمون فهمیدم .
آبمیوه های خوشمزه و رنگی رنگی ، بستنی های خوشمزه و خوش طعم و بوی پوشال های کولر آبی که الان همشون تبدیل به اسپیلت شدن ، لباسای کم و سسکی ویژگی هایی که باعث میشن چند برابر بیشتر عاشق تابستون بشم .