هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

جدایی

من هشتو خیلی دوس داشتم...خیلی زیاد . 

شاید همین الانم دارم ، ولی ته ته دلم همراه با دوس داشتن زیادش دلخوری زیادی هم سنگینی میکنه .

من حاضر نیستم کسی رو به زور نگه دارم توی زندگیم ، اگر الان به زور بیارمش ، فردا به زور نگهش میدارم برای به زور نگه داشتنش ، به زور بچه دار میشم ، از انتخاب ها و علایقم میگذرم ، اخرشم یه جایی یا اون به زور میذاره میره یا من خسته میشم و دیگه تلاشی نمیکنم برای نگه داشتنش .

احساس میکنم از نظر روحی خیلی خستم . دوس ندارم بهش فکر کنم . 

من به اندازه ی کافی به هشت فکر کردم . خیلی اذیتش کردم اما خب اون یه درصدی که باهاش خوب بودم انقدری بود که نود و نه درصد اذیتامو از یادش ببره .

هشت خیلی خوب بو د با من ، اما نخواست بمونه . من دلیل یکدفعه کنده شدنش از من رو نمیفهمم .

اما همیشه سعی کردم بهترین باشم براش ، شاید از لحاظ عاطفی باید کمتر ناز میکردم ، کمتر قهر میکردم ، کمتر بچه بازی درمیاوردم ، نمیدونم مثل یه ادم رفتار میکردم .

انقدر من هشت رو دوس داشتم که تمام رفتارام از سر ذوق بود  ، یعنی قهر میکردم چون دوس داشتم بیاد نازمو بکشه و فلان .

حالا که هشت رفته و حرفاشم زده ، اما وقتی میخواین برین یهو بی دلیل نذارین و برین ، بگید به خاطر چی دارید میرید .

شاید از این میترسین که اصرار کنیم بمونید و دست و پاتون رو ببندیم یا هر چی !!

اصلا بگید دلمو زدی ولی بگید و برید .

شاید هشت تو فاز جی اف/بی اف ، هنوز رابطه متاهلی رو درک نمیکنه و معنای تعهد و تاهل رو نمیدونه ، شایدم من دلشو زدم و بچه بازی درمیاوردم زیادی و اون فکر کرد که من به درد زندگی متاهلی و زیر یه سقف نمیخورم. 

هر چی که بود نمیخوام بهش فکر کنم و ببینم چی براش کم گذاشتم چون واقعا زجرم میده .



ب.رن:

عکسی که گذاشتم برای الان نیست برای وقتی که خیلی بچه بودم . نظر اکثریت درست بود .

بله ! اولی از سمت چپ .

نظرات 11 + ارسال نظر
پریسا 1397/01/31 ساعت 01:55

مدتهاست خواننده خاموشت هستم.
متاسفم از اتفاقی که افتاده.
خیلی ناراحتم و واقعن از ته قلبم امیدوارم چیزی بشه که دلت شاد بشه.
کاش برگرده

احسان 1397/01/31 ساعت 02:16

الان که اینا رو می خونم بیشتر نگران خودم میشم.
هی فکر می کنم چطوری می خوام یه رابطه رو مدیریت کنم. چیا رو باید بگم، چیا رو نگم، رفتار مناسب چیه و ....
یعنی واقعا خدا به خیر کنه

آوا 1397/01/31 ساعت 03:13

هفت عزیز همیشه میخونمتا ولی زندگی کوفتیم دل و دماغ نذاشته برام
ناراحت شدم از اینکه رابطت با هشت اینطوری شد هم خوشحالم که تو این مرحله اینطوری شده نه مثل من با یه بچه کوچیک
دلم میسوزه برا بچم که تو این زندگیه، وقتی که بی دغدغه دنیای اطرافش میخنده دنیا رو سرم آوار میشه

همیشه از نوشته هات خوشم میومد... که البته دلیلش نویسنده ی با عزت نفسشونه
نوشته هات روانه چون ذهن شفافی داری و الآن هم درست فکر میکنی.

من فقط میدونم یه رابطه ی متاهلی رو به این آسونی به هر دلیلی نمیذارن کنار، و اگه واقعا حرف رفتن شنیدی محتمل ترینش همینه که هنوز معنی تاهل رو نمیدونه
پس دلیلی برای سرزنش خودت وجود نداره. حتی راهکار بچه بازی و حتی ندانم کاری توی رابطه ی متاهلی صبره.
مثل همیشه مراقب خودت باش و صبر کن و صحبت کن،
باور نمیکنم تموم شدنش رو. درسته میشه...

صحرا 1397/01/31 ساعت 04:18

بگید به خاطر چی دارید میرید... هعی این نگفتنه بدجور آدمو گرفتار میکنه. به نظر من اگه قرار به جدایی هم هست لطفا و حتما حرف بزنید و نذارید چیزی نگفته بمونه. من اینو تجربه کردم که یهو یکی بی دلیل بی خدافظی غیبش میزنه و این علامت سوال گنده همیشه یه گوشه ی ذهنت هست که چرا! لااقل مثل آدم بزرگها کات کنید :/

ع 1397/01/31 ساعت 10:13

هفت شاید من ازت خوشم نمیومد قبلا اونم دلیلش نوع حرف زدنت بود ولی چون تجربه مشابه تو رو داشتم البته از نوع بدتر، من بزور نگهش داشتم ولی سه سال با بدبختی تونستم آخرش دنبال ی بهانه گشت و رفت و من موندم آویزون، سه سالم با دادگاه و اینا حرفا کشش دادم ولی نهایت از آویزون بودن خودم متنفر شدم و با هزینه زیاد وکیل و اینا تونستم طلاق بگیرم و حتی تو دفترخونه هم حضورش لازم نبود ی جورایی من طلاقش دادم ولی اینم بگم از مهریه زیادم نگذشتم تا یادش بمونه بی اینکه حرفی بزنه نباید بره، هفت عزیز من سه سال باهاش زندگی کردم بدون کوچکترین توقعی فقط عشق بهش دادم از همین قهر و ناز کردنا هم داشتم منم ولی من ی دختر تنها و دور از خانواده تو ی شهر غریب بودم و فقط اونو داشتم آخرین حرفی که بهم زد گغت از دل برود همان که از دیده برفت من تصمیم گرفتم کات کنم!!!!! این اصطلاح دوست دختر پسراست نه زن عقدیت که سه ساله کنارت میخوابه و تو غم و شادیت بود لعنتی حالا هر بار که سکه منو میده هم تو دلش میام با تنفر یا غیض هم تو دیده اش عووووضی.....
امیدوارم آگه خیر زندگیت تو برگشت هشت هست برگرده

mahee 1397/01/31 ساعت 10:36

هفت!
توی خودت دنبال علتش نگرد. تو مقصر نیستی، ینی هستیا و اون اینه که یه موضوعی رو بهش نگفتی ولی اینکه فکر کنی از نظر یه همسر چیزی براش کم گذاشتی اینطوری نیست. من فکر میکنم هشت براش زود بود متاهل بشه، چون قبلا توی پستات گفته بودی که اشاره کرده بود ای کاش دیرتر ازدواج میکرد و امادگی نداره الان و این قضیه بهونه دستش داد. اما انصاف و مردونگی این بود که می اومد با خانوادت صحبت میکرد و تکلیفتو مشخص میکرد نه اینکه لنگ در هوا بزارت.
به نظرم درست ترین کاری که میکنی همینه که به زور نگهش نمیداری، ادمی که بخواد بره میره، چه زیر یه سقف باشین و چه نباشین( مثل من).
به هرحال برای هیچ زنی راحت نیست ولی مطمعنم و ایمان دارم که تو از پسش به خوبی برمیای و درست ترین رفتارو داری.
هر کاری از دست من برمیاد بهم بگو.

پریسا 1397/01/31 ساعت 11:49 http://roga2.blog.ir

مطمئن باش روزی پشیمون میشه از رفتنش.
کاش دلیلش رو برات بگه.
اما اصلا منتش رو نکش و برای دیدن و حرف زدن باهاش اصرار نکن.بی احترامی هم نکن.
پروسه جدایی و طلاق و دادگاه حتی اگر توافقی هم باشه ۶ تا یکسال زمان میبره.
منم یکبار عقد کردم و جدا شدم برای من یکسال شد. از یکماه بعد از عقد که درخواست دادم تا جدایی مون یکسال زمان برد.بچه بودم قبل از آشنایی با آرش قبل از دانشگاه رفتن فکر کن ۱۶ سالم بود عقد کردم، ۱۷ سالم بود جداشدم. درخواست طلاقمم خودم دادم چون ازش نفرت داشتم چون ازدواجم به اجبار بود چون یه رسم غلط فامیلی بود که خوشبختانه جلوش وایستادم هرچند تاوانش یه مهر طلاق بود که اونم چون دختربودم و عقد کرده از شناسنامه م پاک شد.اون منو در حد مرگ دوست داشت پسر خوبیم بود.
گاهی عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
من جدایی از محمد رو برات به فال نیک میگیرم مطمئنم آینده از آن توست.
حرفایی که بهت گفتم چه دوستام دنیای مجازی چه دنیای واقعی خبر ندارن.

tarane fn 1397/01/31 ساعت 12:18

مگه میشه انقدر راحت جدا شد و کند پس اون همه عاشقانه چی میشه مگه میشه جناب هشت انقدر راحت و الکی همه چی تموم کنن دوست دختر دوست پسر که نیستید یهو کات فر اور کنید باورم نمیشه جناب هشت میخوان همچین کاری بکنن

رهآ 1397/02/01 ساعت 01:12 http://Rahayei.blogsky.com

میدونی آدمی که آدم موندن نیست، همون بهتر که بره ... و مطمئن باش ی روز پشیمون میشه .. شاید برای برگشت اون روز خیلی دیر باشه ...


برات حال خوب و لحظه های خوب تر از خدایاجان میخوام.

چی داری میگی؟
داری از جدایی حرف میزنی؟
جدایی واقعی؟
یهو ته دلم خالی شد
چرا آخه... تو اینقدر لوند و دلبر هستی که اون بفهمه این قهر و ناز کردنای دخترونه معنیش چیه
مگه میشه
تو رو خدا بیا یه کم واضح بگو...
حس نکردم درگیر جدایی بشی... حس کردم یه قهر و مشکل خانوادگی هست که رفع میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد