امروز خبر رسید یکی از دوستان نه چندان دوست ازدواج کرده و دوستام داشتن تعریف میکردن دمشون گرم بعد از سه چهارسال دوستی ازدواج کردن و پسره چقدر پسر خوبیه و فلانه و بهمانه و اوکیه .
منم با حسرت گوش میدادم و سعی کردم گریم نگیره .
براشون آرزوی خوشبختی کردم .
هفت جااانم بخدا تا دیدم آپ کردی ۱ نفس راحت کشیدم ولی وقتی خوندمتو دیدم حال دلت خوب نیس غم نشست تو قلبم. آخه چرا یهو حال زندگیت اینجوری غمگین شد؟!
هفت جاانم کلی دعاگوتم سر نماز بدون از ذهنم دور نمیشی دختر.
هشت ازت دور شده؟ توزوخدا نگو عشقتون تموم شده
با اینکه دوستت ندارم ولی چون خودم ی زمانی تو شرایطتت تقریبا بودم و درکت میکنم برات دعا میکنم حالت خوب شه....
البته از منی که تجربه اشو دارم بشنو فقط بگو خدایا من که نمیدونم چی خیره از بعدها هم خبر ندارم هر چی خیرمه پیش بیار شاید الان دردم بیاد ولی بهتره از اینکه چند سال بعد استخونام زیر درد بشکنه
توام لایق خوشبختی هستی.ایشالا درست میشه همه چی.به خدا بسپار