واقعا چست پینی (درد قفسه سینه) دارم رو تا حالا تجربه نکردم به قدری سنگینه که نمیتونم نفس بکشم .
واقعا حالم بده .
*یا در اینجا رو تخته میکنم یا فقط چسناله مینویسم . پدرم در اومده بخدا بابا ! از وقتی یه پست خوب مینویسم تا چند ماه بدبختی و گیر و گرفتاری برام پیش میاد این نمونه ی چند هزارمشه .
عزیز من یکم بخیل نباش شاید خدا نصیب تو هم کرد !!
مُردم زیر این همه فشار ، چند ماهه پدرم دراومده ، هرجا بری بگی همچین مردمی داره کشورت بهت پناهندگی میدن .
پرس شدم عاقا جونم بالا اومده! بسه دیگه گمشید بیرون ایشالا که خدا به راه راست هدایتتون کنه .
پیشنهاد میکنم نظرات رو ببندی اگر کسی چیزی میگه که ناراحتت میکنه. یکم بذار اروم تر بشی بعد بازش کن
:*
درک میکنم از چی حرف میزنی هرچند قطعا تو تجربه خودت رو داری... یکم زمان بده به خودت و خلوت و تنهایی... بذار اروم کنی درونتو ... ولی بنویس ... هم بعدها به دردت میخوره این نوشتن و هم حالا ذهنتو یکم نظم میده و سبکت میکنه... دست از نوشتن نکش...
گوه خوردی میای از زیر لحافت برای ی عده که موقعیتشو ندارن مینویسی حقته
یعنی میگی چشمت زدند؟ منم به چشم بد اعتقاد دارم ولی نوشتاری اونم وقتی نمیشناسنت مگه میشه!
امیدوارم گشایشی تو کارت بشه هرچه زودتر