هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

عر عر

امروز داشتم برمیگشتم ، با یه نیسان آبی شاخ به شاخ شدم متاسفانه !! بوق زدم براش و رد شدم .

اقا تا کوه قاف این دنبال ما اومد که بگه چرا بوق زدی !

اومده کنار من به عر عر کردن که چه وضعشه ؟! دستتو میذاری رو بوووق ؟! منم گفتم برو گمشو بابا و سرعت گرفتم و رفتم دوباره بزرگوار با پشتکار زیاد اومد گفت شوهر گیرش نمیاد بوقشو واسه ما میزنه !!

مگه ول میکرد دیگه ؟! 

از شانس چیز خری من جلوم یه راننده ی زن بود به شدت خنگ که وسط خیابون در لاین سبقت یهو میزد رو ترمز که ببینه کجا باید بره ، این نیسانی عزیز هم اومد کنارمون گفت بیا این خنگوله زنه چرا برای این بوق نمیزنی ؟! 

و تا اخر مسیر ما به گا رفتیم تا ایشون رو دک کنیم که خدا رو شکر یه جایی مسیرش از ما جدا شد و شرش کم !

عقاید مجستیک آقای دکتر

وبلاگ یه آقای دکتر متشخصی بود که هروقت کمک میخواستی ازش ، دستتو رد نمیکرد .

مرسی آقای دکتر بابت تمام کمک هاتون .

نمیدونم هنوزم جای دیگه مینویسید یا وبلاگتون برای همیشه پاک شد ، شاید یه روزی اومدید اینجا و چشمتون به این پست خورد . شادی روزافزون برای شما و همسرتون و پسر نازتون .


پ.ن: 

حالا که خودش این پستو نمیخونه میگم ، پسر به این خوشگلی توی عمرم ندیده بودم ! 

ناموسن گرسنمه :/ 

اومدم ادای باکلاسا رو دربیارم ساعت هفت و نیم شام خوردم :/

شوهر !

خیلی دوس داشتم موهام از این مو لخت بلند مشکیا بود :| 


کاش همه به کسی برسن که لیاقتشونو داره ! الان دوست من به واقع حیف شد ! 

فک نکنید شوهر نیس هول شید سریع مزدوج شید فقط به خاطر اینکه ازدواج کنید ، با چشم باز ازدواج کنید . 

وای فای

اون برقکاری که اومده تلفن خونه ی ما رو وصل کرده از اون دسته از ادمایی بوده که قیمه رو میریخته تو ماستا ! به این صورت که قسمت شرقی خونه یه خط تلفن داره و قسمت غربی خونه یه شماره تلفن دیگه (دو خط تلفن داریم) .

بزرگوار به جداسازی خطوط طبقات اعتقادی نداشته .

ناامیدی

پاییز فصل رویابافی هاییِ که هیچوقت محقق نمیشن ! نمیدونم به چی دلمونو خوش کردیم 

خوشحالی

کاش یه اتفاق خوب بیفته ، یه خوشحالی عمیق و یه خوشبختی ماام العمر... .

برای هممون .

مثلا میاین مرموزانه کامنت میذارین که شناخته نشید ؟! :|

ناموسن فک کردید من میگردم دنبال هویت شخصیتی شما ؟! :/

سوال بی پاسخ تاریخ

بیچاره تر از عاشق بی صبر کجاست ؟! 

سوال بی پاسخ مولانا . 

پ.ن:

البته ما که نداریم شمایی که دارین خوشبختیتون روزافزون و عشقشون پایدار .

پ.ن:

تف به ریا ، من جواب سوال مولانا رو میدونم ، وقتی تو صف دستشویی نفر اخر هستی و اون بیشعوری که اون تو مونده تازه داره به ایندش فک میکنه و نقشه میکشه .

پ.ن: 

شرمنده داداش ناراحت که نشدی همچین قیاسی کردم مولی جون ؟!  خیلی مخلصیم

نزدیک غروب که میشه یه پوچی عمیقی میاد سراغم .

دیگه عوارض غروبه دیگه .

پ.ن: البته اینکه کلی کار ناکرده داشتم بی تاثیر نبود !