کمک

امروز زنگ زد گفتم دارم وسیله جمع میکنم (ارواح عمم) گفت بیام؟ گفتم نه بابا اگه خودت میخوای بیای اینجا بیا ولی الکی واسه وسیله نیا (تو رو جون هرکی دوس داری نیا نیااااا) گفت باشه پس یه سر میام کاری چیزی داشتی کمکت کنم

منم اصلا حوصله مهمون و پذیرایی نداشتم پریودم شدم که دیگه هیچی

گذشت و زنگ زد که با چند تا از بچه ها میام با هومن و اینا

حالا نمیگه هومن من چند ساله ندیدم هلکی پاشه بیاد خونه من بیگاری کنه؟اونم با اون تیپ و اهن و تلپ

پاشدم رفتم چیز کیک و اینا خریدم خونه رو مرتب کردم

عصر بود دیگه اومدن یه کیک کوچیکم گرفته بود که تولدت مبارک

نه خوشحال شدم نه سوپرایز شدم نه به تخمم بود

درد داشتم دلم میخواس زودتر جمع کنن برن

 هی الکی لبخند و ادا و اصول فیک که دستت درد نکنه وای خیلی غافلگیرم کردی چرا زحمت کشیدی خودت فلان بودی 

بدی نگذشت کس گفتیم از قدیم الایام و کمی خندیدیم

بلند شدن رفتن

هی کار داری کار داری همین بود

چند وقت پیشا داشتم مقاله میخوندم خیلی جالب بود از نظر زیست شناختی و این کسشرا بود که چرا وقتی پریود میشی اعصاب نداری

گفته بود چرخه طبیعی برای حذف اون یاروئه که حامله ت نکرده 

شعور ذاتیمون در ادامه و بقای نسله و ما به تخم جهان هستی ایم :)))

خلاصه گند اخلاقیا برای حذف جفت بی بخاره تا بری دنبال جفت حامله کُن :))

نمیدونم میخواید چه کونی بدید تو این سن و سال پاشید گمشید یه خری رو پیدا کنید برید سر خونه زندگیتون، هرچی سن میره بالا بدتر میشه، خیلی زندگیتون پر بار باشه میگید فلان چیزو اختراع کردم به علم بشریت و جهانیان یه چیزی اضافه کردم (که شما ها فوقش گوز ریتمیک داده باشید) یه مریم میرزاخانی شدم، وگرنه جز کس چرخ زدن و الکی گشتن و حروم کردن زندگیتون هیچ گوهی نخوردید

خودتون که هیچ گوهی نشدید حداقل این باقی عمرتون رو یه بچه تربیت کنید شاید موتزارت شد، پروین اعتصامی شد، پرفسور سمیعی شد که البته بعید میدونم فوقش همون گوز ریتمیک رو یادش میدید

تو زندگیتون که هیچ گوهی نخوردید حداقل میگن کل عمرتو چیکار کردی میگی بچه ای بزرگ کردم دسترنج زندگیمه میوه ی عمرمه دامادش کردم عروسش کردم

نوه دارم صاحب زندگیم

مثه من اسکل میخواید مجرد بمونید که چی؟پس فردا سرتونو بخواید بذارید زمین بمیرید با خودتون میگید همین؟من که چرخیدم و مست کردم و مثه سگ کار کردم زندگیم تموم شد که

نه بچه ای نه زنی نه همدمی

حالا خوب خوبش من همین الانش بخوام بزام پونزده سالگی بچمو به زور میبینم

خلاصه که هرچقدر ادعای روش عن فکریتون بشه با اقتضای طبیعت نمیشه جنگید