لاغر بودن برازنده همه نیس بابا چرا اینو نمفهمید :/ دختره برای عروسیش انقدر لاغر کرده شبیه اسکلت که روش پوست کشیدن ادم عوقش میگیره نگاش کنه من عوقم میگیره جدی چندشم میشه استخون های بیرون زده رو میبینم حس زجر و ناتوانی و شیمی درمانی و بچه های سی پی میاد تو ذهنم.
پسره انقدر لاغره ژنتیکیشه قشنگ پاره ی استخون اصلا میترسم دست بهش بزنم.حالا این خودشم در عذابه مدام دنبال راه های چاق شدن و گوگولی شدن و ایناس. میگه از اول لاغر بودم.همه ی عمرم لاغر بودم.
چندوقت پیشم به سرش زده بود بره چربی تزریق کنه. گفتم گوه نخور بابا دیگه نرفت.
***بچه های کم توان ذهنی یا فلج مغزی، بیماران شیمی درمانی و دیالیزی و دیابتی و بیمار رنجور و فرتوت و سالخورده و... . کلا لاغری مفرط برای من تداعی کننده زجر و بیماریه. نگاه کردن بهشون بهم حس غم و زجر میده.
دختره را پسره دیده و پسندیده،حالا این رفته خودشو لاغر کرده فقط عکس های خاص داشته باشه.ای بسا تپلی های خوشگل در لباس عروس که دل هر بیننده را می برند.تو بخش روانپزشکی یکی از اینا را آورده بودند که دیگه خوردن یادش رفته بود و مثل قربانیان بازداشتگاه های جنگ شده بود.آخرش هم با عفونت تنفسی جان شیرین رابه جان آفرین...
ای بابا این اختلالات خوردن نخوردن هم گاییدن