هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

ماچ

من تو هچل بدی افتادم دوستان، خیلی بد و عمیق.

منو از دعاهاتون محروم نکنید ❤

ماچ به تک تکتون.

ونتیله

دیشب نزدیک بود کار به اینتوبه بکشه و یه پسر بیست ساله رو اینتوبه کنیم بره.

نظرمون این بود پسره تحمل کنه.

بره زیر دستگاه برنمیگردن دیگه

ماسک

وضعیت کووید داره بدتر و بدتر میشه.

ریه ها سفید، درگیر، نفس ها تاکی پنه، مریض ها مثه ماهی که میفته توی خشکی و  له له میزنه برای آب.

سرعت درگیر کردن ریه رفته بالا.

خیلی ها رعایت نمیکنن نمیدونم مگه یه ماسک زدن چه زوری داره؟! 

چیز زیادیه؟! حال فحش دادن ندارم.



عنشی

ممنون میشم اگر عرزشی هستید (پهن به جای مغز دارید) گورتون رو گم کنید تا شلنگ نگرفتم روتون.

دوس ندارم وبم عنی بشه.

سپاس

هیچکس

چند روزیه دلم هوس دوست داشته شدن و دوست داشتن کرده.

هیچ کسی هم نیست :(

خواب

کرختی بر من چیره گشته. حال ندارم هیچ کاری بکنم و خسته و بی انرژیم. خوابم میاد

زیبارویانم

پای محضر وقتی دارید امضا میکنید حق شغل حق درس حق خروج از کشور رو بگیرید.

بگیرید قشنگانم بگیرید عزیزانم.

بگیرید که نگیرن ازتون.

برید بشاشید

اینو همتون میدونید اما منم میگم: سنگ کلیه از دو تا چیز به وجود میاد

یکی بی تحرکی یکی کم خوردن مایعات.

اوصیکم به خوردن زیاد آب و تنگ کردن کون و راه رفتن و دویدن زیاد.


خب حالا من چی بخورم پریود شم؟

پسرررررر چقدر این پسرا اطلاعاتشون راجع به پریود کمه :))) ایران رو نمیدونم البته.

یه چالشی راه افتاده بود توی تیک تاک که خارجکیا دوس پسرشونو سرکار میذاشتن با پریود اونا هم باور میکردن.

مثلا پسرا میگفتن یعنی هرماه پریود میشید؟ یا دختره به پسره گفت پریود شدم منو ببر خونه پسره میگفت نگهش دار خونه انجامش بده:)) فکر میکردن مثل جیشه =))))

یا مثلا یکیشون میگفت چرا همشو توی یه روز انجام نمیدید؟ چرا بین هشت روز تقسیم میکنید؟

کاش پسر بودم نمیدونستم پریود چی هست اصلا.

واسه همه پیگیری هات مرسی

مرسی از حرف های قشنگی که زدید و دلداری هاتون.

قضیه یکم جدی تر از این حرف هاست و باید جدیش گرفت و دنبال راه حل بود.

کم آوردم‌

گرفتگی

بعد از اینکه پر از استرس بودم و روز و شب نداشتم، جواب اومد و نشد.

خودم رو لب پرتگاهی میدیدم که پرت شدم پایین.

تموم شده میدیدم همه چی رو.

دیروز فکر میکنید چی شد؟

از خواب بیدار شدم و دیدم پای راستم رو نمیتونم تکون بدم از شدت گرفتگی.

عر میزدم از درد.

از تمرین و ورزش های خونگی گرفته تا کمپرس گرم و بستن و آتل.

تا الان که عصر بازش کردم و دیدم فرقی نکرده و دوباره یکم تمرین و ورزشش دادم و باز بستمش.

به به حالا هم بگا رفتم هم پام بگا رفته جون میده برای سقوط کردن تو دره افسردگی