هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

تگ

من توی آسانسور بودم و زلزله رو حس نکردم :)) اومدم بر و بچ بهم خبر دادن :))

چند دقیقه بعد از اینکه خبرش پخش شد ، جوکاش ساخته شد :))

خُنُکای بی نمک :))



*اینستا پست گذاشته نوشته یلدای منی . یه ویدئو ی عاشقانه هم گذاشته . اگه برای من بود حتما تگ میکرد .

نکبتی

مثلا بفهمی هیچوقت هفت سابق نمیشی .

یا مثلا زندگی خیلی پوچه .

و کلی مثلا های دیگه که حسش نیست بنویسم و هست .

یعنی میشه همه چی درست شه و من از این وضع نکبتی دربیام ؟!

نمیدونم چی شده و مامانم اینا خواستن زنگ بزنن گفتم نه  ، چیزی باشه اونا باید زنگ بزنن .

خوابم میاد :( 

خدا رو صد هزار مرتبه شکر فردا رو آف کردم یکم بخوابم .

مردم از بی خوابی .

دوستامو دیدم کلی برای فردا برنامه چیدن ، از خرید و مسافرت و رستوران و گذروندن وقت با شوهراشون ، چیزی جز غبطه خوردن نصیب من نشد :( 

یعنی میشه ... ؟! 

امروز فائزه رو دیدم ، یکم دلش گرفته بود و حرف زد باهام .

شوهرش (اقای دکتر که قبلا روابط زیادی داشته) بهش گفته بود اگه من پس فردا بهت خیانت کردم به خاطر همین کاراته !!

بعد فکر میکنید سر چی ؟! انقدر مسخره بوده دلیلش که خندت میگیره !! چقدر به فائزه فحش های رکیک داده !!

اصلا دوستم حرووووووم شده هااااا ، حروم شده . انقدر شوهرش بی شعوره که خدا میدونه . درس که شعور و شخصیت نمیده خانواده مهمه که یکی از یکی داغون تر .

ما هوای خودمونو داشته باشیم بابا ، حالا این یکی چه گلی به سر من زده .



هومن

میون این همه چسناله یه گریزی بزنم و بگم هومن نمیاد !!

هومن گفته کار داره و نمیتونه بیاد . فک کنم نزدیک عروسیشه .

دوست منم دقیقا دو روز طول کشید هومنو فراموش کنه و موضوع براش تموم بشه :)) عاشقشم ینی :))

... .

کاش منم میتونستم خوشگلیای زمستون رو ببینم ... .

کاش حداقل امسال زمستونم تیره و تار نبود... .

هر سال شش ماه اخر سال برام طعم تلخ و رنگ سیاهی داشت .

امسال هم استثناء نبود .

چند وقتیه گردنم اذیت میکرد و حدس میزدم دیسک باشه و حدسم درست از اب دراومد و باید از کلار گردنی سافت استفاده کنم . 

که نمیکنم !!

فکر میکنم هشت متوجه قضایا شده باشه و به همین دلیل داره این ادا ها رو درمیاره .

نمیتونم وصف کنم چقدر ناراحت و دپرس و خستم .

نمیدونم این فاز افسردگیم چقدر طول میکشه اما امیدوارم زیاد نباشه و زندگیمو مختل نکنه .

احساس میکنم چیزی از دنیا نمیخوام ، امید به زندگیم صفره .

خودمو واسه هر چیزی اماده کردم ... .

فکر میکنم اونجایی که برگشتم و به خدا گفتم هشت رو هم بگیر من چیزی واسه خودم نمیخوام رو شنیده و زیادی جدی گرفته ! 

البته سر حرفم هستم .

یه انرژی مثبت غلیظ میخوام ، شادی و خنده های از ته دل .

:(

هعی و دیگر هیچ ... .

یخ

خب بحمدلله باقی دیوار های سال نود و پنج هم آوار شد روی سرمون و خدا رو شکر ! (خداوند مثل ما ها نیست که !! تیکه و کنایه سرش میشه)

چند وقت پیشا خیلی خوشحال رفتم کرم پودر لانسون خریدم ، دمش گرم خیلی خوب بود ، قیمتشم روال بود نود تومن .

والا ! مک به اون گرونی رو اصلا نمیتونم بزنم به صورتم :)) 

یه آبرسان خیلی ژیگول هم خریدم صورتو یکدست میکنه اویل فری هم هست خیلی رواله ، قیمتش هم خیلی روال بود بیست و چهار تومن . رنگ دار و بدون رنگ هم داره . کاور نمیکنه .



*آب یخ نخورید ضرر داره :))



حواس پرت کنی

امشب کلی از وقتمو صرف تم درست کردن برای گو لانچر کردم !! بی شخصیت به قسمت پک کردن و اپلود کردن که میرسید میگفت نمیشه شرمنده .

سایتشم چینیه همش درحال ترنسلیت به انگلیسی بودم .

حیف وقت ! نمیدونم والا چرا قبول نمیکرد . رفتم برای سامسونگ تم بسازم دیدم اصلا گزینه ی ساخت تم رو برداشتن .

خلاصه هیچی به هیچی :( هر چی هم گوگل کردم دیدم یه مطلب تکراری رو هزار جا کپی پیست کردن :/ 

دیگه اینکه علی موند و حوضش :( 


جملات فلسفی طور

اون که میشست میبرد حالا یکی باید خودشو بشوره ببره .

بازم براتون جمله ی فلسفی میگم 


#چسناله

#جمله_فلسفی

#فلسفی_طور

#وایتکس

#جوهر_نمک

#بشوره_ببره