هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

ننش

داره پروژه ی گول خوردن منو از الان کلید میزنه که پنجشنبه و جمعه پیشش باشم ، نمیدونم این ننه بابا نداره بیان جمعش کنن :/ 

ینی ننه بابای این از من گشاد تر و دل گنده ترن :/ 

باباش به خاطر آب و هوا رفته لاهیجان ننشم برده .

حالا قبلنا چند روز بودن دوباره میرفتن ولی از وقتی ما نامزد شدیم به این پسر نگفتن خرت به چند ؟! پاشدن رفتن نیومدن دیگه .

غذا و اینا هم که اگه من تنها باشم بهش میگم بیاد خونمون براش یه چیزی درست میکنم اگر بیمارستان باشم زنگ میزنم وقت رست و آنتراکم رو بریم یه چیزی بخوریم ، ولی خیلی سختشه وقتی خانوادم هستن بیاد خونمون کنار ما غذا بخوره ، به زور دو هفته یه بار مامانم زنگ بزنه دعوتش کنه و اونم اگه خونه باشم .

بقیه ی وقتا محل کارش تنهایی یا با همکاراش غذا میخوره .

اصن خیلی تنها شده منم به هیچ عنوان نه وقتشو دارم نه میخوام که هر لحظه پیشش باشم ولی خیلی دلم براش میسوزه .

میگه پنجشنبه ^^

میگم خب ؟! 

میگه بیا پیشم پنجشنبه ، شنبه برو :))

میگم حالا مثلا نه که پنجشنبه و غیر پنجشنبه برای تو خیلییییی فرق داره ! 

میگه دیوث شب جمعه کشوریه بفهم :)) 

میگم یه جوری گفتی احساس کردم کل کشور زنگ میزنید به هم میگید یک دو سه :)) 

امروز مرجان رو دیدیم قلبم اومد توی دهنم از ذوق :) بداخلاق و با جذبه ی کی بودی تو ؟! 

#از_این_به_همه_ی_هزینه_هام_برای_تو :))

هشتاد درصد ترسناک بودنش به خط چشمیه که میکشه !