هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

فمنیسم طوری

واااای :)) آهنگای گروه تی ام بکس خیلی خوبن :)) من قبلا باهاشون مشکل داشتم به خاطر جنسیت زدگی اهنگاشون ولی خب خیلی قشنگ قر رو تو کمر میچرخونن :))

مخصوصا اهنگ نی کپی تو خیلی جذاب بود با حضور مموتی نژاد :))

زبووون اونااا سپانیولیههههه :))))

خیلی خیلی باهاشون حال کردم حالا اینا چرت و پرت میخونن و ادم میرقصه گروه اپیکور یکم موزیکاشون محتوا دارتره .

اونم چرت و پرته ها هم قریه هم نقد کننده :)) و البته اونام جنسیت زدن کصافتا .


پ.ن:

داشتم فکر میکردم هرچقدر توی اینستاگرام قلمبه سلمبه حرف میزنم اینجا همینجوری شل و ولی و بدن رعایت قوانین نگارشی و فلان :))

انگار مثلا اینجا راحت و با شلوارک پیژامه ای و تیشرت گل و گشاد و بدون سوتین میچرخم و اینستاگرام پیرهن مجلسی طوری و کفش بیست سانتی میپوشم سخنرانی میکنم.

خنده داره

میرم بالای سر تخت فلان میبینم پرستار جدید (یه طرحی کوچولو موچولو ناناسی) داره ازش نوار قلب میگیره .

از مریض که یه دختر جوونی و خودکشی کرده با چند تا قرص میپرسه : چقدر سینه هات خوبن باشگاه میری ؟! :)))))

ینی یکی باید منو جمع میکرد :)))))


خاله زنکی

دیگه د بستر بیماری که باشی جز حرفای خاله زنکی سرگرمی دیگه ای نداری راجع بهش بحرفی .

من از این ادما نیستم از این چیزا خوشم بیاد ولی در حال حاضر این پست رو از من بپذیرید تا بعد ها به بحث شیرین هشتاد و پنجیان بپردازیم .

پسره قدش نزدیک یک و نود بود . دوس دختر قبلیشو میپرستید به معنای واقعی . دختره از یه خانواده ی سرشناس بود موقعیت خوبی داشت . خیلی اوکی بود رفت تو کار کاشت ناخن و خیلی هم موفق شد توی این زمینه . خیلی سال این دو تا با هم بودن . اخرش سر خیانت از هم جدا شدن .

دوس دختر جدیدش که کاملا مشخص بود مخ پسره رو زده یک صدم دوس دختر قبلی نمیشد :/ 

نه قیافه داشت نه هیکل داشت نه هیچی :/ قدشون که افتضاح به هم نمیخورد . فقط از نظر اقتصادی از پسره بالاتر بود .

پسره هم اونجوری که قبلی رو دوس داشت اینو دوس نداشت اصلا بعد از کات با دوس دختر قبلیش دیگه حوصله ی این روابطو نداشت همینجوری با این دختره بود :/ اما دختره خیلی دوسش داشت خیلی براش خرج میکرد کادو های گرون و بی مناسبت زیاد برای پسره خرید .

خلاصه بعد از چندین سال که الکی با هم گذروندن یه ارثی به پسره رسید و پسره مغازه زد و خونه خرید و ازدواج کرد .

دختره هم هیچی نگفت . درسته هیچی نداشت از نظر قیافه و هیکل و تیپ ، ولی خیلی با شخصیت بود . آدم حسابی بود نمیخواس همونجوری که به پسره پیشنهاد دوستی داده بود پیشنهاد ازدواجم بده ! 

یادمه دوس دختر قبلیش بهش میگفت بابام همه جوره ساپورتت میکنه فقط تو بیا خواستگاریم ولی پسره قبول نکرده بود و گفته بود میخوام خودم چیزی از خودم داشته باشم .

دوس دختر جدیدشم که قیافه و اینجور چیزا نداشت میگفت روم نمیشه به کسی بگم این دوس دخترمه ! تازه ادعا میکرد قیافه واسش مهم نیست . ولی مثه اینکه مهم بود فقط اولویت اولش نبود . نمیدونم چرا همون اول به دختره نگفت که دختره خودشو اسیر این یارو نکنه . حداقل بند و بساط احساسشو جمع میکرد و از زندگیش میرفت بیرون .

مثه این پسره کژکش نباشیم  :/ 

کامنتای جالب این پست منتشر میشود .

پرسش و پاسخ

س: چرا هشتاد و پنج حرمت داره ؟! 

ج: برو برادر من ، برو خودتو نزن به اون راه ! برو تو همونی هستی که حاشیه ی کتاب تنظیم خانواده مطالب جدید هم اضافه میکنی.

*

س: شوهر کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ج: آره ! 

*

س: شوهرت رییس بانک نیس؟! 

ج: نه داداچ

س: سی و هشت سالش نیس ؟

ج: نه داداچ

س:پرده های خونش صورتیه تختش فندقیه؟

ج: عه آره خودشه !

س:میدونم خودشه خود خود خودشه نه ؟! خوب بلده خر کنه ؛ اره؟

ج:یکی این آبجیمونو از برق بکشه :|||

*

س:شما و شوهرت زودرنجید به نظرم ، بچه این نه ؟!

ج: من خیلی لوسم اون خیلی منطقی

*

س: چه سوتی ای دادی؟

ج: سر بازی‌فوتبال نمیدونم کی و کی بود فک کنم الکلاسیکو بود کنار مادرشوهرم نشسته بودم ، گل زدیم از ذوقم دو تا مشت محکم کوبیدم پشت کمرش :)) 

دیگه هیچوقت اون آدم سابق نشد...

*

س: مُردادیه ؟

ج: :|||| خواهر من ، آبجی جان ، به پیر به پیغمبر این اونی که تو فکر میکنی نیست .

*

س: چقدر این پستتون خوب بود ، نمیشه سی و سه ساله باشه ؟

ج: چرا نشه :)

*

س: ببخشید منظورتون از گول خوردن چیه ؟

ج: کارای خاک بر سری و عاشقانه دخترم .

*

س: کی نامزد کردیییییییییییییییی ؟

ج: جووووووووووون :))

*

س: چرا به هشتاد و پنج علاقمندی انقدر ؟

ج: همه چی از یه نگاه شروع شد...

من بهش علاقمند نشدم ، یه روز اومد و دل منو با خودش برد اون دور دورا... .

*

س: اگه تخت فنری نباشه از لذت عشق محرومن ؟

ج: خیر ، ولی صدای فنر های تخت سمفونی زیبایی برای عشقه :))

*

س: مگه سه سالته همش داری رابطه به گ*ا میدی ؟ نکن دیگه

ج: چشم :|

*

س: همسرتون پزشکن ؟

ج: نه تایید میکنم و نه تکذیب ، به این دلیل که اجازه بدید هرچیزی رو که دوست دارم بگم تا دچار خودسانسوری نشم .

من به عنوان یه دختر بیست و خرده ای ساله اینجا مینویسم نه با عنوان شغلی که دارم .

*

س: اشکال نداره یه سینگل اینجا رو بخونه و بگه کوقتتون بشه ؟

ج: خیر ایرادی ندارد :)) ایشالا قسمت شما :*

*

س: چرا کامنت ها رو تایید نمیکنی ؟

ج: همینجوری .

*

س: کامنت ها تایید نمیشن ؟

ج: نع 

*

س: چرا ایموجی حالت تهوع ندارید ؟

ج: ریِلی ؟! :/

*

س: تو و خجالت ؟! 

ج: نگووووووو خجل گشتم :))

*

س: گوه خوردی سانسور میکنی من واسه فضای زنونه وبت میام اینجا 

ج: بیا برادر این صابون گلنارو بگیر برو توی حمام با خودت خلوت کن ملعون :/ 

*

دکتر آرمان : یعنی پر انرژی تر از شما ؟! بعیده .

ج: دکتر آرمان :( بذار اشکمو پاک کنم :( کاش میشد قربان صدقه ی شما رفت که انقدر ماهید :( حیف که اسلام دست و پای منو  بسته :( دکتر :( کجایی :( 

*

س: هشت خسیسه ؟

ج: گوه خورده :))

نه عامو ، اون موقع میخواست لجمو دربیاره برم منت کشیش بهش التماس کنم پول بده (قهر بودیم اون موقع)

*

س: هشتاد و پنج چه جذابیتی برای تو داره ؟!

ج: یعنی چی چه جذابیتی برای تو داره ؟! این چه سوالیه ؟! تا کی  میخواید حقوق زن رو پایمال کنید ؟ اینم میخواید تفکیک جنسیتی کنید ؟! نه بگووووو نهههههه بگوووووووو میخوای تفکیک جنسیتی کنی ! زیبایی زیباییه دیگه همه دوس دارن .

*

س: بکارت با آب هم پاره میشه ؟!

ج: توضیح دادم .

عامو نری کارای چیز دار با دوس پسرت بکنی بعدا بگی با آب پاره شد ! اینا همه قابل تشخیصه .

*

س: اگه شوهرت بگه من قبلا با این دخترا بودم همه غلطی هم کردم میخوای چیکار کنی ؟

ج: میگم تو گوه خوردی :/ همین دیگه :/ کار دیگه ای از دستم برنمیاد :)) ناموسن زورم بهش نمیرسه :))

*

س: خود چس کنیتو از برق کشیدی ؟ 

ج: برو عامو مال ما سوخته :)) مال خودتو از برق بکش.

*

س: هشتاد و پنجی خودتم ؟ 

ج: ناموسن چه سوالاییه ؟! :||||| 

*

س: خوش به حالت چقدر شوهرت خوبه :(

ج: یکی شوهر من خوبه ، یکی ننه ی دالتون ها :))

*

س: چرا انقدر دوستت اسکله ؟!

ج: ماهم توش موندیم !

*

س: هشت برای گول زدن چیکار میکنه؟

ج: عامو بیخیااااااااال :)) 

*

س: اسمش غضنفره ؟ جعفر ؟ اصغر ؟ ...(حدس اسم هشت)

ج: نع :))


اینم از سوالاتی که دوس داشتم جوابش رو بدم :)


پ.ن:


دلم برای چند نفر خیلی تنگ شد که دیگه نیستن ، یکی فرشته بود ، یکی ماهی بود (که به شخصه مدیونشم) ، ناک بود ، فرفری بود ، دکتر آرمان عزیزم بود .

هرجایی که هستید براتون آرزی خوشبختی و خنده های از ته دل دارم .

*مرسی ماهی جااااااان مااااااااچ :* خیلی خوشحالم کردی :*

کمه عاقا کمه

مثلا سیب زمینی وار بشینی و رفتار دختر خاله هشت رو با هشت ببینی و ککت هم نگزه یه لباس آستین کوتاه پوشیده یه جفت هشتاد و پنج انداخته بیرون میلرزونه و هشت هم هی سرخ و سفید میشه و نگاش نمیکنه ! 

(عامو شما یه کاغذ بچسبون بنویس گرم و نرم و لذیذ ما قبول میکنیم پاشو یه چی بوپوش نچای)

ولی چون زمان و مکان ایجاب میکنه محل سگم بهش نذاری و اونم به روی خودش نیاره ولی سعی کنه دلجویی کنه .

شوهر کمه خب ، باید درکشون کرد :)) 


پ.ن:

عامو سیستمم اینجوریه که براش کم نمیذارم ولی نگران از دست دادنشم نیستم ، بخواد بره شومبول طلا هم بهش بگی میره بخواد بمونه از اسمون سنگ هم بباره می مونه .


هشتاد و پنج

برودت هوا رو نگاه اخه ^_^ واسه خودش هشتاد و پنجیه ^_^ 

جووووووونز :*

ببغل

بوی کباب میومد گفتم دلم خواس :( سریع رفت خرید و اومد گفت بخور عشقم زخم شمشیر خوردی خونریزی وسیع داشتی :)) 

میگه بیا بغلم میگم نه چرکولکم :/ 

میاد بغلم میکنه و قربون صدقم میره :* 

یکم بی حوصلگیمو شست برد :)) یکم از دپ بودنم کم شد ولی هنوز شارژم تکمیل نشده ها باید بازم بغلش کنم که نمیکنم چون خود چرک پنداری دارم .



* دو رقم اخر بازدید وبم هشتاد و پنج شده :)) باز هم این عدد مقدس :))

دیرشدگی

امروز خیلی روز شلوغیه برام و تقریبا قسمتی از کارام رو انجام دادم .

اره دیگه ، تا وقتیم که ادم همه ی کارا رو انجام نده که دلش اروم نمیشه . 

مخصوصا اینکه دیشب دیر وقت بهم خبر دادن و متوجه شلوغ بودن فردا شدم . برای همین کارام شد دقیقه ی نود . تند تند دارم میدوئم فقط :)) 

وای انقدر حرصم میگیره دیر خبر میده ، ینی صبح خبردار شده ولی شب خبرشو میده .

مگه مسئول نیستی ؟ خب میمیری همون لحظه بگی ؟! 


* جووووونز صد و هشتاد و پنجمین پستمه :)) بازم این عدد مقدس !

ننش اینا

مامانش زنگولید تصویری حرفیدیم گفت که شاید از اونور برن کشورای همسایه :|| 

منم گفتم بسلامتی من از شنبه شیفتم باید برم بیمارستان (پاشو بیا پسرتو جمع کن) و میرم  ببخشید خونتون تلپیم .

گفت خوب کاری کردی اومدی نذاشتی دوستش بمونه . 

گفتم والا پسرت رفیق باز نیس همین یکی دو تا دوستم بیشتر نداره دوستشم که خیلی اقاس .

گفت اره دوستاش خوبن .

یکم حرفولید و گفت اینجا کلا خیسی :)) بری حمام نری حمام کلا خیس آبی :)) موهات لخت باشه فر میخوره . هیچی نمیشه خشک کرد اینجا همش خمیر میشه :)) میگفت اجیلا و سوهانی که برده شبیه یه تیکه خمیر خیس شدن که چسبیدن به بغلیاشون :)) 

دیگه از هر دری حرف زدیم .

گفت تک بچه بودن خوب نیس الان ببین بچه دار شین بچم عمو نداره . میخواستم بگم جواب کم کاری شما ها رو هم من باید بدم ؟! 

یکم در مورد نامرتب شدن پریود و ایناش حرف زد ینی هزار تا تیکه توی ذهنم اومد بگماااااا نگفتم منم نمیتونستم بگم اوه اوه خراب کاری نکرده باشی که لو داد دو سال پیش حامله شده انداخته بچه رو :)) ماشالا به این دوام و قوام پدر جان :))

گفت ناهار چی دارین گفتم هیچی میریم بیرون .

که گفت فلان جا و فلان جا غذاش خوبن منم تایید کردم گفتم اره خوبن .

کلا خیلی زن خوبیه و واقعا اوکی از هر لحاظ . 

خیلی خوشش اومد جونگولیم و گفت بد نگذره به شازده :))

مادرشوهر باید مثه این اهل دل باشه :)) البته هشتاد و پنج بودنشم تاثیر به سزایی داره در اینکه من بهش علاقمندم :)) اهل دلاش میدونن .

پ.ن:

خنگ بازی درنیارید دوباره :/ اینجوری که نوشتم باهاش حرف نزدم فقط مفهومو رسوندم .


میخوام تشکر کنم از یه سری از دوستام . 

مثل پریسای خوبم، تیلوی مهربونم که بهم کمک میکنن . مرسی که هستید :*

بقیه هم با اسمای ناشناس بهم کمک میکنن نمیشناسید بگم :))

میترسن ترور شن :)) ناموسن فک کردید من میام دنبال هویت شخصی شما میگردم ؟! 

آدم اسبق

نمیدونم در مورد من شنیده یا نه ، اما خبر رسیده از عکس های پروفایلش که پره از دلتنگی برای من !

و من اینجا غرق در دوست داشته شدن یک نفر دیگم و چقدر از خدا ممنونم برای این موهبت .


پ.ن:

از بیمارستان اومدم خونه و یکم خودمو با لیمو و روغن زیتون و قرص سرِپا کردم و کمی که حالم بهتر شد احساس خستگی شدیدی کردم به طوری که نزدیک بود نرسیده به تختم خوابم ببره ، صدای زنگ گوشیم و صدای در رو میشنیدم اما اصلا نمیتونستم بلند شم ، مامانم اومد و گفت که جلوی در منتظر من وایساده ! 

اومد بالا و تشخیص داد لوس بودن خونم افت کرده و یکم لوسم کرد و گفت حاضر شم و همراهش برم .

و این شد که الان روی تختش ولو شدم و داره به اصرار برام آب پرتقال میگیره ! 

فقط مشکلی که هست اینه که گرسنم شده :)) روم نمیشه بهش بگم :)) خدا کنه همراه اون اب پرتقال از اون کوکی های خوشمزشم بیاره :))



ب.ر.ن:

ایییینجاااا رو نگااااه !! عدد مقدس پستموووو :)) هشتادو پنجمین پستمو گذاشتم :))