زنگ زده میگه واقعا دلت میاد من تنها باشم ؟! :(
میگم خوابم میاد خستم
میگه باشه فردا بیا پیشم
میگم نه کار دارم
میگه خودت گفتی یه هفته میای اینجا
میگم دیر گفتی برای این یه هفته برنامه ریختم .
قطع میکنیم و هر دومون با کلی دلتنگی و غصه میریم توی رختخواب .
دلم برای مادربزرگم تنگولیده :(
کاش میشد ببینمش... .
یه بار بهم گفت یه موقعی میرسه که خیلی دلت برام تنگ میشه و دوس داری منو ببینی ولی دیگه خیلی دیر شده :(
از غصه اینجوری گفت ... از نبودنم... .
پ.ن:
کاش دانشمندا به جای این چرت و پرتا یه محلول درست میکردن که پدر و مادربزرگا جاودانه میشدن .
البته اون خوباشون نه اون سلیطه هاشون :/
یه مادربزرگ دارم فسیله :/ انقدر سلیطس که نگو
#سلیطه_نباشیم