به خاطر دیشب کلی خجالت زدم ! دختره ی دهن لق یهو بلند همه چیو به رزاق گفت :/
از این ادما خوشم نمیاد .
البته کم عقلی خودم بود جایی که تازه اومدم دهن باز کردم :/
یادم می مونه .
البته زیادم مهم نیس یه چیزی بود تموم شد .
خستم :( شیفت شب پدر ادمو میگاد :(
امروز یکی از هم دانشگاهی هامو دیدم . پرستاری میخوند و اومده بود بیمارستان ما و افتاده بود اورژانس .
تا دیدمش شروع کرد از خودش تعریف کردن ! گفت مترون به من گفته اگه انقدر خوب نبودی نمیذاشتم از جلوی در اورژانس رد بشی .
بعد من یادمه این پدر هم دوره ای هاشو دراورده بود :)))
بهش گفتم بسلامتی و اومدم .
پیش اومد دیگه!!
ولی ادم دهن لق رو کاریش نمی کرد!!
و البته خودتون هم نباید بهش میگفتید
سپاس خانم ۷ وبتون جریان یه زندگیه !!
همیشه بمونید دلتون شاد!!
سپاس از تو وحید عزیز که برای چرت و پرت هایی که مینویسم وقت میذاری :*
همیشه پرفکت و با ارزش بودی برام دوست خوبم :*
عجب اسبی بوده هااااا!
تو روحش
چطوری میتی ؟ *_*