مکالمه ی یکی از دوستام با دوس پسرش که چون اسمش با چند تاتون مشترکه ترجیح میدم اسم نبرم .
چهار سال با همن :))
دوستم : من میرم نمایشگاه بین المللی کتاب تهران تو هم بیا با هم باشیم .
پسره : مگه من کتاب خونم ؟!
دوستم : چه ربطی داره تو بیا میخوام با هم باشیم یه تایم زیادی .
پسره : اگه میای خونه ، بیام .
دوستم : چه ربطی داشت !
پسره : خب کلاس زبان دارم ! بیام الکی پر بخوریم که چی ؟!
دوستم : ینی بیام خونه شما مشکلی نداری کلاس زبانم نداری ؟!
ولی بخوام چند ساعت با هم باشیم کلاس زبان داری و کار داری و مرخصی نمیدن و ... ؟!
پسره : بیکارم مگه باو پاشم بیام نمایشگاه کتاب ؟!
این مکالمه واقعی عست :/
خواستم شدت دیوثی رو براتون کالبد شکافی کرده باشم .
کژکش نباشیم :))
ب.ر.ن:
این علی که کامنت گذاشته کیه ؟!
عزیزم بیا جنسو تحویل بگیر گندید :))
۲.نه احسان جان ناراحت نشدم . کلا من ناراحت نمیشم داداچ
آقا ی دونه از این دوستات رو به من معرفی کن ... شام بهت میدم هر جا بگی
دورت بگردم.
مصطفی م تو رو شناخته از بس تعریفت کردم.
اگه محمد بخواد طلاقت بده باید نصف مهریه رو بده چون دختری نصف بهت تعلق میگیره.
محمد وکیله؟ اوه پس کارت سخت شد.
خاک تو سر بی لیاقتش.
محیا میگما نکنه پشیمون شده که اومده مشاوره هان؟
وگرنه لزومی نداشت با حرف بابات پاشه بیاد. مشاوره دادگاه میومد.
مورد داشتیم به بچه های خابگاه گفتن ابتدایی نیستی که نمیدی الان راهنمایی ها میدن
یه منی هست تو همه ما که خیلی بی پدره!
سناریوهای مختلفی میچینه، تا به خواستش برسه، و اغلب هم احمقه!
و اگه به مسایل جنسی ورود پیدا کنه مثل یه گرگ زخمی همه رو جرواجر میکنه.
اگه زیاد بهش رو داده بشه افسار تصمیم گیری و فکر و ذهن رو دسته خودش میگیره.
بعد از این از اون آدم هر کاری بر میاد.
پ.ن. کامنت من باعث ناراحتیتون شد؟ اگه برا من بود که عذر می خوام. بعضی وقتا بدون فکر حرف میزنم.
اگه نه هم که هیچی، دلم خواست گفتم، بیشترم میگم :))
یعنی تو از چشم محمد افتادی؟؟
عوضی
آخه چرا
چی شده یه دفعه.
محیااااا خرافاتی نیستما اما میگم نکنه دعا و جادو جنبل گرفتن؟ هوم؟ بعید نیستا.
میگم کاش یه دعانویس مطمئن پیدا میکردی .
من دیدم که میگما
هایبرید ام ،شماره ام رو که داری. بده به جنس
حله پس
ما داریم به کجا میریم
بعد این دوستت همچنان با این آدم باقی میماند؟
خب مسلما اینکه الان اینطوری نشده... حتما از اول همین ریختی بوده... ای خدا