هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

متهوع

همیشه فکر میکردم مکان هایی که یه کلونی پسر حضور دارن مثل خوابگاه ، پادگان ،... . کلونی موجودات تک سلولی هم همون جاست ! خطر جدی برای محیط زیست محسوب میشن ! پر از کثیفی و شلختگی و بی مبالاتی و چیزای چندشه .

حتی فکرش هم تهوع آوره !


پ.ن:

الانم همین فکرو میکنم .


پ.ن۲:

با این خاطراتی که شما پسرا تعریف کردید فکر کنم در آینده هم همین تصور رو داشته باشم .

تنها

متاسفانه همش دارم خواب هشت رو میبینم :/ 

امروز روز خوبی نبود :( 

همش کابوس و همش آشفتگی :( 

این تنهایی پدر همه رو دراورده :( 

تدریس زبان دوم

زبان دوم یعنی زبانی که شما برای ارتباط با جهان بهش نیاز داری .

زبان روسی اخه ؟! :/ 

بچه های ما به جای انکلیسی ، روسی یاد بگیرن ؟! :/ 

باش تا اونا برن به بچه هاشون زبان فارسی یاد بدن :/

جدایی

من هشتو خیلی دوس داشتم...خیلی زیاد . 

شاید همین الانم دارم ، ولی ته ته دلم همراه با دوس داشتن زیادش دلخوری زیادی هم سنگینی میکنه .

من حاضر نیستم کسی رو به زور نگه دارم توی زندگیم ، اگر الان به زور بیارمش ، فردا به زور نگهش میدارم برای به زور نگه داشتنش ، به زور بچه دار میشم ، از انتخاب ها و علایقم میگذرم ، اخرشم یه جایی یا اون به زور میذاره میره یا من خسته میشم و دیگه تلاشی نمیکنم برای نگه داشتنش .

احساس میکنم از نظر روحی خیلی خستم . دوس ندارم بهش فکر کنم . 

من به اندازه ی کافی به هشت فکر کردم . خیلی اذیتش کردم اما خب اون یه درصدی که باهاش خوب بودم انقدری بود که نود و نه درصد اذیتامو از یادش ببره .

هشت خیلی خوب بو د با من ، اما نخواست بمونه . من دلیل یکدفعه کنده شدنش از من رو نمیفهمم .

اما همیشه سعی کردم بهترین باشم براش ، شاید از لحاظ عاطفی باید کمتر ناز میکردم ، کمتر قهر میکردم ، کمتر بچه بازی درمیاوردم ، نمیدونم مثل یه ادم رفتار میکردم .

انقدر من هشت رو دوس داشتم که تمام رفتارام از سر ذوق بود  ، یعنی قهر میکردم چون دوس داشتم بیاد نازمو بکشه و فلان .

حالا که هشت رفته و حرفاشم زده ، اما وقتی میخواین برین یهو بی دلیل نذارین و برین ، بگید به خاطر چی دارید میرید .

شاید از این میترسین که اصرار کنیم بمونید و دست و پاتون رو ببندیم یا هر چی !!

اصلا بگید دلمو زدی ولی بگید و برید .

شاید هشت تو فاز جی اف/بی اف ، هنوز رابطه متاهلی رو درک نمیکنه و معنای تعهد و تاهل رو نمیدونه ، شایدم من دلشو زدم و بچه بازی درمیاوردم زیادی و اون فکر کرد که من به درد زندگی متاهلی و زیر یه سقف نمیخورم. 

هر چی که بود نمیخوام بهش فکر کنم و ببینم چی براش کم گذاشتم چون واقعا زجرم میده .



ب.رن:

عکسی که گذاشتم برای الان نیست برای وقتی که خیلی بچه بودم . نظر اکثریت درست بود .

بله ! اولی از سمت چپ .

دور

-جووووووون جووون جووووووووووووون جون جون جوووون جوووووون بخورمت .

مکالمه ی جیم جیم وقتی توی ماشینه :)) 

ینی هر پسری رد میشه میخورتش :)) 

خدا رو شکر ساختمون مهندسی رو چند وقت پیش منتقل کردن یه جای دیگه :)) 

وگرنه کسی زنده از زیر دست این رد نمیشه :))

پرستیژ

وقتی پرستیژ ندارید و ادای ادمای با پرستیژو درمیارید خیلی مسخره میشید .

خب نکن برادر من ! نکن خواهر من ! بهت نمیاد . 

حالا به هر دلیلی پزشکی قبول نشدی انقدر زور زدن نداره ! 

همچین چیز شاخیم نیس حالا که داری خودتو میکشی.

واقعا این همه فشار وارده چطور منتهی به جر خوردگی نمیشه از نظر علم فیزیک توجیهی نداره :/ 

بشین بخون مثل آدم هر موقع قبول شدی بیا از اصطلاحات پزشکی با پرنانسیشن درست استفاده کن . 

شما وقتی دوس پسرت پزشکه ، فک نکن خبریه ما هم قول میدیم به همه بگیم تو چقدر با کلاسی :/ 


پ.ن: 

دلم برای اون پسر شیرازیه تنگ شده :)) 

پسره ی مسخره چه حرفایی میزد :)) 

آخی...ایشالا موفق باشه .

قم

برای سرگرمی رفتم خبر بخونم دیدم نوشته قم قراره کشور مستقلی بشه :)) 

یکی کامنت گذاشته بود : عه قراره مستقل شه ؟! اوکی توپتون بیفته اینور پارش میکنیم :)) 

مامان بزرگم میگفت قبلا که قم خیلی به حکومت پهلوی اعتراض میکردن و آخوند بازار بوده قرار بوده دورش یه دیوار بکشن که کاری به کار کشور نداشته باشن :))



پ.ن:

مونا بهت تبریک میگم :)) تو دیگه کشور خارجی زندگی میکنی :))

قراره باستون پالایشگاهم بزنن :))

بیب بیب

بچه هاااااا مرسی از تبریکاتوووون :)) 

امااااا فک نکنم زنگ زده باشن هنوز :)) من خونه نیستم تا شب هم نمیرم . دلم نمیخواد بدونم زنگ زدن یا نه  :)) 

شب میرم و میپرسم :)) 

فعلا دارم کلییییی خیالپردازی میکنم :)) 

وای خدا قشنگ شبیه تینیجرا شدم :)) 

وقتی صحبت از هشت میشه همیشه کودک درونم فعاله :)) برای خندیدن و ذوق کردن :))