یه بار یکی از همکاراش بهش زور میگفت منم گفتم چه حقی داره اینجوری میکنه و مگه کیه و هر دوتون این رشته رو خوندید و هیچ برتری ای نسبت به تو نداره و ... . عاقا دعواشون شد و زد بیرون .
من از شدت ناراحتی و عذاب وجدان مدام بهش زنگ میزدم جواب نمیداد .
فقط بار اول برداشت گفت خیالت راحت شد ؟! به خاطر حرفای تو این کارارو کردم . (اصلا هیچ کدوم از حرفات روش تاثیر نداره ها فقط وقتی بخواد دنبال مقصر بگرده بلده چیکار کنه)
گفتم تموم شد به خاطر من کارشو ول کرد .
زنگ زدم به مامانش گفتم هشت هستش ؟ گفت نه سر کاره چطور ؟! گفتم یه اتیشی سوزوندم :)) گفت چیکار کردی ؟! گفتم یه اتیش خیلی بدی سوزوندم :))))
پرسیدم حرفی نزده و اینا گفت نه دوش گرفت رفت سر کارش.
منم گفتم حتما خبر نداره .
خلاصه هی زنگ میزدم اونم جواب نمیداد اخرش که میخواست بیاد خونه گفت که از اونجا بیرون نیومده . زنگ زدن و ازش خواستن برگرده . اینم برگشته .
واقعا مادرش خیلی خوب برخورد میکنه .